محل تبلیغات شما

رضا ارزانی



سلام و لبخندی به این ایام و روزگار باید زد.دارم یک درس میگیرم  شاید باید ازین غصه ها فاصله بگیریم و بجنگیم واسه لبخندی که این روزها کمه و دل کند از اونهایی که دل را میشکنند و نمیدونن که ریشه ها در نهایت این خاک محکم و ممتد بی دلیل محکمند و فهمیدم که باید صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد چون میدونم روزی میرسه که به این روزا میخندیم و همیشه جای شکر را به زرق و برق ندیم و برای داشتن بیشتر هم زور نمیزنیم و این روی سکه خوب نیست چشمها را نبندیم و روی دیگر هم هست و دل روشنه ما باهمین و میمانیم و در کنار هم زندگی میکنیم و عاشقانه میمیریم و برای هم عزارو جشن میگیریم و مثل قدیما جمع میشیم و شعرسرایی و محبت و رستگاری و عشق بینهایت بابابزرگ و امیدش را نسل به نسل منتقل میکنیم و اگه گفتی و دلت را شکستند بدون دل روشنه که نوری سفید را همه ی ما میبینیم و بعد در یک باغ سبزو خرم هرکسی را که فکر کنی همونجا میبینی و میفهمی که آخر این قصه یه چیزی میشه که باید فکر کنی که خوب باشه ، پس حالتو خوب کن و بخند برای لبخندی که این روزا کمه .دردای همه مثل درد من و توست.خواستم یادمون باشه اینی که هست میتونست بدتر باشه ولی فکر کنم پس از کلی گریه و ترس و افسوس یه جا یه روز باهم میخندیم.
حالا توذهنت ادامه بده.
صبور باشیم.چون؟
محبت کنیم.
متحد باشیم.
حالمان خوب باشد.
لبخند یادمون نره.
یاری هم دهیم.
لطف کردن یادمون نرود.
بخشش یادمون نره.
بگوییم کرونا که هیچ اهریمنان را شکست دادیم باهم.
شعار ما:
یه چیزی میشه دیگه!
غصه هاتو بس کن»
یه چیزی میشه دیگه!
حالتو عوض کن****

در بسیاری از جوامع دیده شده که فقر به نهایت دوران بحران میرسد ولی در آن جامعه منتهی به خودکشی نمیشود. 
و جالبست که این موضوع که ((جامعه مریض است)) در گوگل هم که search میشود صفحات بسیار زیادی را میبینیم که از خودکشی در ایران و آمار خودکشی در ایران تا حدودی نسبتا دقیق توضیحاتی داده شده است که درد را تشدید کرده است و بطوری غمناک، اختصاصا این استدلال را مصداق بارز ایرانمان دانسته اند که غمگینترین غروب آفتاب مشرق زمین را حس کرده ایم،دنیارا با تمام عظمتش رو به خموشی و خفگی حس کرده ایم،بارها روح خدا را که در خود داریم سکته داده ایم و در این سکته ها صحنه هایی را دیدیم که مرگ هم گذراندن آن سخت تر است و اگر به آن آسمان برسیم،هزاران بار برای عذاب قبر باج میدهیم.
دلیل اینکه در ایران چنین ناهنجاریهای رفتاری را میبینیم که گروهی عام نابود میشوند و عده ای تحمل این بحران و شکست روانی در جامعه  را ندارند و طرف دست به خود کشی میزند چه بسا انسان های فهیمی هم در جامعه دست به این کار زده اند و این موضوع به دلیل  شکست حرمتها در  جامعه نا عقل گراست.
 میتوانستند متعهد ترین و استوار ترین جوامع بشوند ولی احکام صورت جلسه شده اجرا نشد ودچار افسردگی ،یاس ،ناامیدی و چشم و هم چشمی و تحمل نکردن دردهای عام جامعه و تحقیرهای ابلهانه و نصیحت های کورکورانه و این امثالهم و دیگر. از بالا نگاه کردن و قصه هایی که جادوگر قلب سپید برفی را هم از جا کند و جنگلبان هم به دلیل جادو جادوگر امیدش را هم از دست داد و تلاشی برای نجات سفید برفی نکرد و سفید برفی مرد.
و
غیرت مرد.معرفت مرد.مردانگی مرد.روحشان هم آرام نگرفت.
باعث این اتفاقات هرگز در نبوت بخشیده نخواهد شد و دنیایی ترسناک از پشیمانان در دنیایی دور از تصور آدمیان قدم خواهد زد و زجر خواهد کشید اگر این این خیانت به زندگی در زمین شد.
از یک نظر در عصر حاضر راهکارهایی وجود دارد که به طور خلاصه میتواند به صورت کاملا حرفه آبروی جامعه را با اندکی از خود گذشتگی و رفتار رئالی میتواند به 2بخش ساده ایران را احیا کند و گرنه به جای خودکشی ممکن است بدتر از خودکشی قتل پشت قتل اتفاق بیفتد.)*

بخش 1)
ارائه تصویری از اقتصاد کشور به عنوان یک الگوی موفق جهت مقابله با فشارهای دنیا بر تگذاریهای داخل که کشور های دور و گوشه از نحوه مدیریت بحران شرایط کنونی را برای دولت ایران بوجود آورده اند:
هنگامی که موفقیت های اقتصادی به عنوان الگو و منبع الهامی برای سایرین  قرار می گیرد،اقتصاد می تواند به عنوان یکی از منابع افزایش قدرت نرم به شمار آید که چنان قدرتی دارد اینگونه تزریق اقتصاد در عام جامعه، باعث استحکام تحکیم بنیادهای  اقتصادی و فرهنگی در آن خانواده میشود.
و زمانی که این خانواده ها با لبخند در کنار یکدیگر در پیاده روهای ایران و انرژی مثبت حرکت کنند،اتم هم نمیتواند این جامعه و این حکومت عادلانه را نابود کنند و جمهوری اسلامی میتواند همچون 8سال دفاع مردانه و غیرتمندانه فدا کند و سفت نگیرد که زنجیر این شیر اگر پاره شد دیگر معلوم نیست که کسی زنده بماند یا خیر؟!
برای مثال موفقیت های اقتصادی اتحادیه اروپا سبب شده تا دولت و مردم ترکیه جهت پیوستن به این اتحادیه ابراز تمایل کنند و فراتر از آن به قوانین و ملاک های اروپایی گردن نهند.1
از این منظر جهاد اقتصادی،رونق تولید،توسعه و تثبیت جایگاه تعاون و اوج قدرت هر یک ازین سه امر اگر با ریز بینی دیده شود و اگر در زمینه کاهش فقر،رفع بیکاری،افزایش درآمد ملی،کاهش تورم و شکوفایی جامعه تولید محور و جامعه دانش محور به موفقیت برسد،به تنهایی قدرت نرم به شمار نمیرود،اما هنگامی که کامیابی های ناشی از جهاد اقتصادی تصویری موفق و جذاب از انقلاب اسلامی  در داخل و خارج از کشور به نمایش گذارد،در آن صورت قدرت نرم جمهوری اسلامی به شکل ((غیر قابل تصوری )) افزایش خواهد یافت.موفقیت های اقتصادی ایران سبب می شود که انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک حکومت دینی الگو در جهان اسلام و حتی در سایر نقاط جهان مورد توجه واقع گردد.در آن صورت ارزش های انقلاب اسلامی قدرت بیشتری جهت شکل دادن به ترجیحات و اولویت های سایر جنبش های اسلامی و ضد استکباری خواهد داشت.بنابراین توفیق ناشی از جهاد اقتصادی که امنیت بعد از اقتصاد ایجاد میشود این مهم میتواند زمینه مهمی جهت تبدیل شدن ایران به یک کشور الهام بخش را فراهم سازد.به این ترتیب نمایش دادن تصویر کامیابی اقتصادی کشور،یک شرط لازم و نه کافی جهت تصرف ذهن ها و قلوب مردم و یکی از منابع صدور انقلاب اسلامی به شمار می رود.
بخش 2)
اقتصاد به مثابه عامل پشتیبان قدرت نرم:
اقتصاد هنگامی که به عنوان قدرت سخت به شمار می رود نیز نقش مهمی در زمینه تقویت قدرت نرم یک کشور ایفا می کند.همان گونه که میدانیم منابع قدرت نرم علاوه بر وابستگی به تحولات معرفتی،فرهنگی و نرم افزاری نیازمند پشتیبانی عوامل سخت افزاری نیز می باشند.به عبارت دیگر قدرت سخت و قدرت نرم میتوانند یکدیگر را تقویت یا تضعیف کنند.به عنوان مثال صدام کوشید تا با استفاده از قدرت نظامی از یک سو روند صدور انقلاب اسلامی به عراق را(که قدرت نرم انقلاب اسلامی به شمار می رفت)متوقف کرده واز سوی دیگر با براندازی جمهوری اسلامی،قدرت نرم انقلاب اسلامی را به طور کامل ریشه کن کند.دفاع مقدس نیز هر چند به ظاهر در ردیف قدرت سخت قرار می گیرد،اما سبب شد تا ارزش های فرهنگی انقلاب اسلامی از خطر آسیب دیدن مصون بماند.همچنین عدم بمباران گسترده شهرهای عراق در زمان جنگ تحمیلی از سوی ایران منجر به تقویت قدرت نرم ایران در عراق شده است.
در یک نمونه دیگر میتوان به ماجرای حمله آمریکا به عراق اشاره کرد.عملکرد بسیار نادرست اشغال گران و نیز آشکار شدن مسائلی همچون شکنجه زندانیان ابوغریب،نفرت عمومی از آمریکا را در سطح جهان افزایش داد.
ختم مطلب امروز،
قدرت اقتصادی نیز به عنوان یکی از اجزاءقدرت سخت،می تواند در جهت رشد قدرت نرم عمل کند.به عنوان مثال رسانه ها به عنوان یکی از ارکان افزایش قدرت نرم،وابستگی زیادی به منابع مالی دارند و گسترش  کمی و کیفی رسانه به حمایت های اقتصادی قابل توجهی نیاز دارد.
https://t.me/joinchat/AAAAAEJ8eNV

واقع گرایی مبنی بر خلقت انسان رااینگونه تشریح میکنم که واقع گرایی خوبست البته مقداری تخیل و چاشنی آن مقداری خوشبینی را توصیه و به زبان خودمانی معرفت و حرمت ها و نظم و انضباط را باید حفظ کنیمو تک تک انسانهای شرقی باید از خودشان اصلاح سازی را شروع کنند.

 چگونه؟

میگوید اینکه به همه اعتماد نمیکنیمبد است و اینکه به هیچ کس اعتماد نکنیم خطرناک است.

در واقع سرلوحه ایجاد آرامش درونیتانرا اینگونه برنامه ریزی کنید اگر میخواهید حالتان خوب باشد این متن را با دقتبخوانید و کپی کنید و به انسان های دیگر ارسال کنید.


افلاطون معتقد است که روح و نفس آدمی پیش از اینکه به عالم محسوسات هبوط نماید و وارد کالبد مادی گردد، در عالم معقولات، وجودی مجرد داشته و عالم به مثل و معقولات بوده است. بنابراین روح و نفس آدمی قدیم است نه حادث.

انسانهای اطرافتان همه خوبند خلقتاصلی آفرینش هستند روح پروردگار در آنها دمیده شده است البته شیطان هم 6صبح تا6صبح روز بعد ثانیه به ثانیه در حال دخالت و توطئه بر علیه انسان هم میباشد که عدهای به این سمت رفته اند باید کالبد روحشان را پاک کنیم ,حال یکدسته خوبند و یکدستهبد میباشند اگر این دسته از انسانها به شما مراجعت نمودند که شما نمیتوانستیدبفهمید که ذات او چیست ولی کار خلق را جلو ببرید و راه بیندازید این حال شما راخوب میکند در عین حال شیطان را از آنها دور کنید, البته مشروط به اینکه خودتانتضعیف نشوید,خام خوشکلیهای دنیا نشوید این راز موفقیت انسانهای بزرگ است هیچ چیزنتوانست آنها را بلرزاند خودم شخصا انسانیت و اعتماد را سرلوحه تفکر زیستن قرارداده ام در دنیای فعلی خیلی هم آسیب خورده ام حال راهکار مبارزه چیست؟

انسانها را به آرامش و پیشرفت و تعالیرساندن خوبست و این حالم را خوب میکند همیشه خدمت کنید انسان های خادم در سفر بعدیکه از کالبد جسم خارج میشود پیاده نیستند در صف ممکن است باشند ولی برروی فیل هایپرنده  خواهند نشست البته آن انسان ها بایدبفهمند که وقتی به تعالی یا موفقیت رسیدند بر اساس تعالیم و راهنمایی هایی که درگذشته شده اند خودشان را تنظیم کنند البته آن مقداری از تعالیم که منطق موفقیت راجلو میبرد,در واقع وقت کم است و اگر در این بعد روح و جسمتان را نکنید و دستخالی بروید به سفر بعدی قطعا اذیت خواهید شد چون راه اینکه چگونه حال خودت را خوبکنی یاد نگرفتی.
اگرحال خودت را نتوانستی خوب کنی و همیشه در فرار

 در انتها اگر به اوج احساسات و موفقیت و تعالیروح و جسمتان رسیدید آزاد خواهید شد و معنی تعالی مصداق بارز اوج شما میشود وبکوشید تا زمان آزادی روح از کالبد جسم آن را پاک نگه دارید.

 با بالا رفتن از دوش بشر(خودمانی زرنگ بازی)بدون رضایت و دل شکستن انسان بدانید  کهبشر برنده میشود و تو به پله اول سقوط خواهی کرد هر آن قدر صعود بادکنکی و سستباشد انفجار راحتتر شکل میگیرد ولی هرچقدر که صعود ریشه دار و پله به پله باشدصعود زیبا تر و سقوط کمتر اتفاق می افتد این قانون کلیست.

خوبی کن خوبی ببین,بدی کن و رنج ببین.

 

افرادی مثل ما که آرامش و موفقیت دیگران را بر خودشان واجب میدانند یعنی خودشان راپل قرارمیدهند همیشه نسبت به عام جامعه غصه و دردهای سنگین تر و خشن تری را تحملمیکنند و چه بسا دردآور هم میتواند باشد ولی یک حس درونی شاد همراه امثال ماست کهعام پسندان نمی توانند این حال را درک کنند که التیام دردهایشان است از دست بشر.

به طور کل ما یا امثال ما هیچگاه ذهنخود را اصل نمیگیریم(لذت خواهی الویت اول نیست,زر پرستی)وجهان را فرع و محل عبورمیدانیم.

معتقدم ما در مقابل واقعیت,خیلی کوچکهستیم لذا سعی میکنم زاویه ام را دائم تغییر بدهم تا از منظره های گوناگون به اینواقعیت پیچیده نگاه کنم و هرگز درب را بر روی جلوه های گوناگون واقعیت نمیبندم وجهان را فقط از زاویه ای که خود میبینم توصیف نمیکنم چون آنچه را که من میفهممدیگران طور دیگری فهمیده اند و عده ای هم اصلا نفهمیدند که هدف از خلقت و زندگی دراین بعد چیست و این پیچیدگی آفرینش را نمیتوان تفسیر کرد و دقیق آن را مورد نقد وبررسی قرار داد زیرا انسان کلا از 10درصد مغز خود اجازه استفاده دارند و آنها کهبیشتر ازین درصد رسیده اند ,نیستند؟یا دیده نمیشوند؟

در نهایت ما(( سعی میکنیم مشارکتیتصمیم گیری کنیم و بعد از جمع بندی نهایی کار خودمان را میکنیم وانجام میدهیم زیرابه عقل خودمان از دیگری بیشتر اعتماد داریم)) این راز انسان های موفق است به شماهم توصیه میکنم در واقع با دقت گوش کنید,تجزیه و تحلیل کنید,عصبانی نشوید,بدوناطلاعات نقد نکنید و بدون تجربه نصیحت نکنید,بشنوید و جمع بندی و اطلاعات راهتانرا طبقه بندی کنید و در انتها با مدیریت خودتان پیش بروید.

کلی نگریهایتان را مطرح نکنید و عقایدمتافیزیکی بازگو نکنید چون کسی که دیده حق ندارد حرفی بزند اگر زد دروغ گفته بشردرک نمیکند  ولی کلی نگری کنید و ان را به جزئی نگری خردبرسانید و تبدیل به دستاورد کنید و سعی کنید طوری آن را انتقال دهید که به دردتاریخ بشریت بخورد چه بسا که ماندگار و ابدی و اجرایی هم خواهد شد.

بگذار تابه طعنه بگویند مردمان

در گوشهم حکایت عشق مدام ما

هرگزنمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت استبر جریده ی عالم دوام ما"

تا وقتی کنارمی میدونم

ما هیچ چیز اساسی را نمیدانیم هر کس گفت جهان این است و این قانون درست است و چنین است و چنان است حرف مفت زده است,در دوره ای از تاریخ آمده از تفسیری ار لیبرال مارکسیستی تا سوسیالیستی و در انتها نژاد پرستی و نابود کردن نظام هستی تا شیطان پرستی و شیطان پروری و اتاق فکر ها دیکتاتوری و دژسالار سرمایه داری و نابودی کرامت آدم و پیشرفت خطاهای آدم و هوا و خرافه پرستی و عقل پرستی رو به نابودی, که در هیچ کجای کره زمین بشر راضی نیست.تمام نظریات همه سوراخ دارند و با توجه به نظریات قبلی آمدید نظریه دادید که همه اش سوراخ دارد و منافع طلبی فردی و قبیله ای و قومی گرایی بیش در کل تاریخ نبوده است.هیچ جای کره زمین از مردم بپرسید راضی هستید یا خیر؟ پاسخ خیر است مطلق. امکان ندارد در جایی از کره زمین مردم راضی باشند این موضوع است که بشر را به جان هم انداخته است.هر جای کره زمین بروید و بپرسید که راضی هستید اگر نترسند و مایوس نباشند نه میگویند.
 این همان گریه ایست که در زمان تولد میکنیم چون خاطره ای از دنیا قبلی نداریم و به شما بگویم در جهان قبل در بعد قبل ما اصرار داشتیم به خالق که به دنیا که بعد حال است نیاییم.  به این دلیل گریه کردیم,وارد شدن در این بحث صلاح نیست چون کسی در این بعد حال چیزی یادش نمی آید و اثبات آن غیر ممکن است ولی کسی خوشش نیامد که به دنیا بیاید انتهای آن خفقان و بغض ابدیست.
برگردیم:
معیار را نمیتوانیم حق گرایی قرار دهیم رضایت همه جلب نخواهد شد و این را  زمین نمیتواند ایجاد کند, آن دسته از تاریخ که به سمت شک گرایی رفت اصلا نابود شد چون دلیلی قانع کننده نیاورد وانها که پیامبر نبودند که معجزه رو کنند . اصلا معنی ندارد و معجزات پیامبران اجرا شد ولی ادامه نیافت با مکر و زیاده خواهی بشر اجرا نشد و راه پیامبران ادامه پیدا نکرد.

اصلا بر اساس پوزیتیویسم(positivism)  , که مرحله به مرحله شرح داده شود اجرا نمشود ,بزرگی میگفت خطوط سیاه را خواندید ولی خطوط سفید بین آن را اصلا متوجه نیستید,در واقع خواننده واقعی آنست که نوشته هارا فقط نخواند نانوشته هارا درک کنید به ادراک برسید نشینید راجع به تفکر جهان این است و چنین است تحلیل کنید که تحلیل لیبرال از انسان اینست و چنان است و چنین است اینها چرند است,گفت اقرا بخوان اقرا بخوان به نام معبود که حق مطلق اوست و اگر به او رسیدی میتوانی نقد و انتقاد کنید جریان همین است و بس تغییری ایجاد نمیشود جز مرگ تو.تو برای پژوهش آمدی اگر خام تفکری شدی باختی اگر صاحب اندیشه شدی در بعد بعدی سربلندی.
کنش های اجتماعی مردم در دنیا زمانی معنی پیدا میکند که در این دیدگاه باید بفهمی که اگر یک گروه یکدست را دیدی بدانید که یکدست نیست واقعیات مجموعه ای از افعال و کنش ها هستند و تو زمانی میتوانی به نظم برسی که بتوانی تفسیر کنی.
مثال:فارق التحصیل بیکار میرود سینما ولی بیکار است در حالی که در سینما یک تفکری در حال اکران است و او میرود که معنا پیدا کند درک کند ولی از روی بیکاری میرود سینما در کل باور کرده است که بیکار است و چون صاحب اندیشه نیست تفریح میکند و درک نمیکند به همین دلیل بیکار است.
اگر یاد گرفتید که تفکیک کنید و همیشه در حال پژوهش و سوال باشید هرگز بیکار نخواهید بود.و سینما یک تفریح و پژوهش برایت خواهد شد و از آن تفکر تحلیل میگیری که بتوانی نقد کنی.
در واقع در این نوع زندگی انسان حیوان لذت خواه شده است و دلیل جنگ ستیز بین بشر همین لذت خواهی است.عقده وقتی پدیدار شود جنگ ایجاد میشود.یک گدایی شلوار نداشته از لحاظ روانشناسی,کینه گرفته است حالا که به شلوار نو رسیده است نمیگذارد هر کسی شلوار نو بپوشد چون کسی برای او نخرید و او عقده خود را پیاده میکند و آن را ترویج میدهد.چرا؟برای اینکه.؟از فلان کس میپرسی چرا این گونه ظلم را رواج میدهی؟پاسخ میده؟نمیدانم .جوابی ندارد اصلا فلسفه زندگی را نمیداند ظلم گر نمیداند برای چه زندگی میکند پس ظلم میکند که بشر آرامش نداشته باشد.
هدفی وجود ندارد هدفمندی در انسانها,ادایی بیش نیست.
زندگی هدفی جز آنچه که ما فهمیدیم ندارد.هدف تعریف ندارد,دروغ است ,کارگاه موفقیت بشر بر بشر دروغ است.نقد ی وجود ندارد.چون دلیلی بر نقد وجود ندارد.نظام سرمایه داری چون توزیع میکند اگر نقد کنی گرسنه میمانی.
پس نقد کشک است.تفکر خرد منطقی نمیتواند به تفکر کلان سرمایه داری نقد کند زیرا نابود خواهد شد,تیکه تیکه خواهد شد ولی مگر ها دارد.
جواب؟
نظام اجتماعی حرمت پرست نمیتواند حریف نظام اقتصادی خرافه پرست شود.
قدرت و ثروت اگر به سمت عدالت برود گناه نابود میشود پس اگر بخواهیم از صفر به صد برسیم نظام اجتماع پرست و حرمت گرا و عقل گرای مبنی بر توصیه های پروردگار میتواند بشر را به عدالت کلان برساند,ولی نمیشود نظام سرمایه داری خدا پرست نیست.
بگذریم
و در آخر دانشگاهی که دکتر مهندس تولید میکند و انسان سرشار از ایده و ایدئولیست تولید نمیکند نتیجه اش میشود فقر فرهنگی و اقتصادی و بیکاری مطلق همراه با ترس و تنبلی جسمی فیزیکی و روحی و روانی و خفقان و مرگ جوانان.
یکی خاک میکند یکی خاک پر میکند یکی لوله میگذارد.یک روز لوله گذار گفت: من میروم مرخصی به آن دونفر همکار گفت:من 2روز نیستم آن دو گفتند ما کار را انجام میدهیم نفر اول خاک را میکند و نفر دوم خاک را میریخت چون نفر سوم مرخصی بود لوله ای هم کار گذاشته نمیشد.وضعیت امروز ماست.او خاک میریخت او خاک میکند و لوله ای هم کار گذاشته نشد وضعیت امروز ماست.
باید عزم باشد تا اقتصاد توزیع عادلانه شود و اجتماع با فرهنگ و ایده گرا بوجود آید.
 

در تاریخ 25/02/97 کارگشا سامانه جامع صنعت ساختمان به صورت رسمی و در حضور 30 خبر گذاری به طور رسمی شروع به کار کرد.
در گفتگوی خصوصی که با مهندس عبدالرضا جباری بنیانگذار این سامانه جامع داشتم. نگاه  ایدیولوژیک  تفکر ایشان به عنوان یکی از کارآفرینان حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات  و رونق کارآفرینی در عصر حاضر که بنده عصر ارتباطات و اطلاعات دانش نوین میدانم ایشان بر این باورند که میلیاردها تومان سرمایه گذاری کردیم و باید بدون ترس و دلهره برای ایجاد ایرانی رو به پیشرفت و آینده جوانان مظلوم کشورمان, نسل من به عنوان بخش خصوصی و دولت مردم تلاش کند برای ایجاد کارآفرینی و اشتغاایی فارق التحصیلان بیکار کشور ,ایشان معتقدند که عصر حاضر,تغییر جامعه تولید محور به جامعه دانش محور است.بدلیل محدودیت توان دو عامل تولید یعنی کار و سرمایه,{دانش} نقش اساسی یافته و تشدید سرعت به سمت توسعه را منجر شده است.دانش علاوه بر آنکه راههای جدیدی را نشان میدهد,به کارآفرینی منتهی خواهد شد.هنگامی که توسعه شهر و کارآفرینی همگام شوند شهر خلاق و توسعه آن ایجاد میگردد.
در واقع شرکت آینده پژوهان به خوبی میداند نوآوری ها و تکنولوژی های جدید,امروزه به محور اصلی تاثیر گذاری انسان بر فضا,شکل گیری ساختارهای شهری,منطقه ای یا فضاهای ملی تبدیل گشته است.تغییر در اشکال و تولید سازه ها ,به کارگیری مواد و مصالح متکی به دانش  نوین,استفاده از انرژی های نو و تجدید پذیر,حمل ونقل هوشمند,تسریع ارتباطات از طریق ماهواره ها,فیبر نوری,اینترنت و غیره به نحو ممتد و مداوم ,تغییر فضاهای ملموس و حتی غیر ملموس جوامع,خصوصا پیشرفته را شکل بخشیده و دوستی با محیط زیست را نیز منجر شده اند.
لذا بانگاهی آینده پژوهانه به پیشرفت فناوری ارتباط و انتقال اطلاعات در تکنولوژی های پیش رو میتوان از این روند جهت گسترش دانش به شیوه ای نوین بهره برد.

تضعیف اطلاعات در ایران به دلیل نبود ارتباطات استراتژیک بین بخشی می باشد.
اینکه امروز وارد سیستم های دولتی میشویم و به جای صحبت از فرصتهای پیش رو  برای توسعه ،اغلب از مشکلات و ضعف هایشان میگویند و به دلیل عدم اطلاعات و ضعف مدیریتی در شرایطی که امکانات ریالی نیست و توانایی درآمدزایی از منابع گذشته و موجود به دلیل ایدئولوژیست نبودن فرد مدیر و نداشتن ایده و درک نداشتن و سواد مدیریت بحران در فرد وجود نداشتن اوضاع را از آن چه که هست بدتر میکنند چه بخش خصوصی چه دولتی.
در یک پژوهش 9ماهه که در حدود 14میلیون و 300هزار تومن  برای این تحقیق و آسیب شناسی  هزینه شد نتیجه این پژوهش  این شد که در آمار گیری از 115شرکت  ورشکسته و تازه تاسیس که در استان های مختلف قرار داشتند اغلب مدیرانی که صحبت کردم ضعف اطلاعاتی در حوزه تخصصی خود داشتند و به دلیل اینکه هزینه ای برای کسب اطلاعات برای ایجاد ارتباطات استراتژیک و به موقع در زمانهای مناسب انجام نداده بود خسارت های از میلیون تا میلیارد باعث ورشکستگی و غرق شدن این مدیران و پرسنل آنها در کشور شده است.
اغلب شرکت های که در بخش خصوصی فعالیت میکنند به دلیل شرکت نکردن و شناسایی نکردن همایشها و اتاق فکر های استراتژیک مرتبط با مورد اقتصادی و بیزنس هایشان و سر را پایین انداختن و نشستن پشت میزهایی بلند بدون تفکر و وابسته بودن به آدمهای دیگر و رساندن اطلاعات غلط آن نیروهای اطلاعاتی که همان ((بازاریابان )) در اینجا تلقی میشوند هزینه های هنگفت پرداخت و خروجی کار صفر و چه بسان زیر صفر میباشد که اغلب این مدیران میگویند که فلان نیروی ما در فلان جا باعث شد که من و شرکت من ورشکسته شود در واقع تهاتر اطلاعات بین مدیر و بازاریاب به دلیل فقر علمی و عملکرد ضعیفان مدیران در بخش خصوصی و عدم پیوند بین بخشی وعدم  تعامل نیروی انسانی درون سازمانی و برون سازمانی باعث یک رخنه در بخش خصوصی ما شده است و مدیرانی ورشکسته شده اند که اغلب از مدیریت سنتی استفاده کرده اند و به طبع طمع کارشناسان و عقده ای که از مدیریت گرفته اند دست در دست هم داده اند و نتیجه آن بدهکاری بخش خصوصی به بانک ها و بخش دولتی و اتفاقات غیر اخلاقی که یک شرکت را نابود میکند که اغلب این مدیران خودشان را مقصر میدانند و در بخش دولتی هم که با 29 مدیر با سابقه دولتی صحبت کردم آنها همین مشکل را در بخش دولتی و کارنامه ضعیف خود به دلیل عدم اطلاعات و ارتباطات استراتژیک و اعتماد به زبان مشاوران دروغین خود را در بلاک لیست سازمان های دولتی غرق کرده اند در واقع اینها آمدند با توجه به منابع مالی که در اختیارشان بود راهی اشتباه به بهانه خصوصی سازی شعاری را رفته اند و با
خصوصی‌سازی‌های ناموفق شرکتها و سپردن اینها به مدیران نالایق تر از خودشان و بخش‌های تابعه، تخریب فضای رقابتی و عدم استفاده مناسب از ظرفیت قانون اجرای ت‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و ضعف در نظارت مدیریتی و بازرسیهایی که اطلاعات دروغ را به مدیر سنت زده رساندن از عواملی است که به عنوان چالش‌های عدم مدیریت و ورشکسته کردن کشور تلقی میکنم.
 در واقع بنده عدم توجه بخش خصوصی و دولتی را به مقررات و ت‌گذاری های خطا  بدون کارگروه های متخصص متشکل از جامعه ایدئولوژیست برای برنامه ریزی های زیرساختی و توسعه گرانه  که ضعف  در زمینه ماموریت‌های ت‌گذاری،عدم تربیت انسان سازمانی و تامین نبودن آن افراد از نظر مالی را اعداد بسیار کم خریداری شده و اطلاعات جابجا شده و همین سستی و قیمت پیدا کردن افراد و خرید و فروش ارزشهای انسانی و سازمانی و حکومتی نه تنها   تنظیم‌گری و فعالیت توسعه‌ای پس از خصوصی‌سازی ایجاد نکرد بلکه بخش خصوصی توانمند را هم که مجهز به اطلاعات و ارتباطات بود را وارد این باتلاق وحشتناک کرده که نتیجه آن ورشکسته گیهای مکرر در استان های مختلف کشور شده است.به طور مثال شرکت مخابرات ایران و تشکیل شورای عالی فضای مجازی، خصوصی‌سازی‌های ناموفق شرکت مخابرات ایران و تقسیم نابرابر امکانات و رانت رفاقتی در بخش‌های تابعه، تخریب فضای رقابتی و عدم استفاده مناسب از ظرفیت قانون اجرای ت‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، ضعف در نظارت و کنترل و ناتوانی در ایجاد رقابت باعث نابودی کشور در این روزها شده است که مقصر اصلی بخش دولتی به دلیل عدم کنترل امکانات و تقسیم نابرابر در بخش خصوصی و ایجاد رانت فردی به جای رانت ملی گرایی باعث این شکنجه های روحی که مردم قربانی این تفکرهای نامرد هستند.
و در نهایت جمع بندی این حقیر که به اطلاع شما هموطنانم میرسانم:

حمایت از بخش غیردولتی فناوری اطلاعات و ارتباطات که سرچشمه انتقال تکنولوژی به تمام بخش های کشور میباشد و اطلاع رسانی های اشتباه بخش اعظمی از آنها که به واحد فناوری اطلاعات و ارتباطات همچون سرطان در تمام سازمان های دولتی و بخش خصوصی سازمان و واحدی مستقل هستند که کار آنها پالایش اطلاعات و اطلاع رسانی به درون سازمان میباشند و به دلیل تغذیه شدنهای اطلاعاتی دروغ باعث نابودی سازمان ها و شرکت های خصوصی و خصولتی و تعاونی ها شده اند و رفتار های اطلاعاتی غیر انسانی، تعدد مراکز تصمیم‌گیری که مغزهای خالی مدیریت میکنند  و عدم شفافیت قلمروی وظایف و مسئولیت هر کدام، عدم وجود جهت‌گیری راهبردی مورد اجماع  در زمینه ارتباطات و حوزه فضای مجازی و ارتباطات تلویزیونی در سطح کلان کشور در حوزه های مختلف اقتصادی، دشوارسازی و عدم ایجاد رقابت و اعمال حاکمیت غیر مشروع به مدیران غیر قابل اعتماد نظام، نبود قوانین جامع و به‌روز و تبدیل انحصار دولتی به انحصار غیردولتی نهادهای حاکمیتی، وابستگی کامل دولت به بخش غیردولتی و نهادهای عمومی غیردولتی برای اعمال حاکمیت، تداخل بخش ت‌گذاری و تنظیم مقررات، تنظیم‌گری بر اساس خدمت و مبتنی بر رویکردهای پیشامشارکتی و استفاده از تنظیم‌گری به عنوان ابزار اعمال اراده دولت و حاکمیت در عملکرد سازمانها ، تداخل وظایف دولت با بخش تصدی و غفلت از پرداختن به برخی وظایف و امور حاکمیتی، پایین بودن سطح به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در توسعه همه‌جانبه و در نهایت ضعف تشکل‌های صنفی و ورشکستگی باعث سقوط اقتصاد در حال اتفاق است که تلخ است ولی با توجه به منابع کشورمان همه این سوءمدیریت ها قابل جبران و پیشروی به سوی ایرانی مدرنیته قطعا قابل اجراست.

در تحکیم بنیادهای اقتصادی,اصل,رفع نیازهای انسان درجریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سود جویی,زیرا که در مکاتب مادی,اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد,اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارائی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت.
(دکتر محسن اسماعیلی)

تمام تولید ملی ما,محصولات و خدمات و خلاقیت هایی است که حاصل کارها و تفکرات آحاد مردم است و با بهره گیری از توان و امکانات مادی و معنوی و نیروی انسانی پدید می آید تا مردم ما را از بیگانگان مستغنی و بی نیاز گرداند و نیز جامعه جهانی را از تولیدات برخوردار سازد.تولید ملی که با حمایت از نیروی کار و سرمایه ایرانی رقم میخورد,گامی در جهت استقلال,فرهنگی,اقتصادی و ی ماست.
کشوری که به سمت تولید ملی و حمایت از سرمایه های ملی حرکت کند,میتواند مشکل مهم عدم توسعه در حوزه علم و فناوری را حل نماید و از اینرو شکی در این نیست که تولید ملی,زیربنای پیشرفت علم و فناوری در هر کشور است.در بعد نیروی انسانی نیز از پایین ترین بخش آن یعنی کارگران تا بالاترین سطوح تخصصی و بخش اختراعات و اکتشافات باید در بحث توسعه علمی و زیر بنایی مورد توجه قرار گیرند.
در ایران,تولید ملی نه تنها یک موضوع موثر در علم و فناوری است بلکه باید به عنوان زیربنای پیشرفت علم و فناوری در کشور محسوب گردد و بطور قطع این موضوع جهشی در دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور ایجاد خواهد کرد.در {نقشه جامع علمی کشور}بیش از 50درصد از 13راهبرد کلان و 224 اقدام ملی به موضوع تولید ملی و اقتصاد و صنعت پرداخته است که بسیار مهم  وقابل توجه است.این در حالی است که بسیاری تصور میکنند نقشه جامع علمی کشور تنها به موضوع مقالات و دانشگاهها محدود است,در حالی که دانشگاهها موقعی میتوانند مفید واقع شوند که در کشور نیاز به علم و پژوهش مطرح باشند,بنابرانچه ذکر شد,کشوری نیاز به علم و فناوری دارد که بخواهد تولید ملی خود را جدی بگیرد.وقتی کشوری تمام نیازهای را از خارج برطرف کند نیازی به علم و پژوهش ندارد.
همچنین,موضوع بخش خصوصی و مشکلاتش وتولید ملی بعنوان پایه و منبع اصلی توسعه علم و فناوری است,اما یک شرط برای تحقق آن وجود دارد و آن این است که بحث اقتصاد بیمار و منبع پایه حل شود و زمانی که این بیماری حل نشود و بخش خصوصی همواره تضعیف شود با آن همه پتانسیل علمی و فناوری و فرهنگی و انگیزه و نیروی انسانی وامثال این تواناییها به تب جامعه ما را به اگزیستانسیالیسم که تفکریست که از اروپا سرچشمه گرفته,که فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی میدانند.که امیدوارم ما در این همکاری دچار این تفکر نشویم.
و در آخر پرانتزی باز میکنم جهت بحث مدیریت زمان که بر این باور هستم که در کشورهای جهان سوم وقت شناسی شعار است.
در واقع عدم وقت شناسی نشانه بیکفایتی یا بی احترامی تلقی میشود بخصوص که میزبان به میهمانی که دعوت کرده است بگوید که زمان ما محدود است.
ببینید در کشورهای موفق جهان اولی و کشورهای اروپایی برای گذراندن وقت ارزش بسیاری قائل هستند اما این امر در بسیاری از فرهنگهای دیگر بخصوص کشورهای جهان سوم فقط بصورت ادا نشان داده میشود،در کشور خودمان خیلی وقت داشتیم که خودمان را خیلی بهتراز آن چیزی که امروز هستیم بسازیم لذا یکی از عوامل مهمی که در پیشبرد اهداف کشورها اهمیت و ارزش اساسی دارد و آن را در نیل به اهداف مربوطه یاری می دهد,کیفیت آن کشور با افراد حقیقی و حقوقی و افکار عمومی جامعه ای است که با آن در ارتباط است.هراندازه این ارتباط مستحکمتر و گستره تر باشد,آن سازمان در دستیابی به اهداف خود موفق تر خواهد بود,چرا که امروزه و در عصر ارتباطات این نیاز را,نهادی بسیار مهم و حساس به نام ((روابط عمومی))که پل ارتباطی بین سازمان کشوری با مخاطبین درون و برون سازمانی است برطرف کرده است ولی در کشور ما روابط عمومی وجهه خود را گم کرده است و روزبه روز تاثیرش در جامعه کمتر و کمتر میشود در حالی که روابط عمومی در کشورها جهان اول با قدرت جهت انسجام ملی و انجام رسالت خود با سازماندهی مناسب تشکیلاتی,مدیریت علمی(تخصصی) و . به پیشبرد اهداف کشورش کمک میکند که متاسفانه امروز در کشور ما روابط عمومی  یک دستگاه اجرایی و دستوری شده و اتاق فکرهای ایده پردازی و تئوریک روابط عمومی ها حذف شده اند


یکی از درسهایی که از اندیشه آیت الله هاشمی رفسنجانی میتوانیم بگیریم این بود که او همیشه دنبال صلح بود و بهترین دوران زندگی مردم در دوران 8ساله و بیشتر ایشان بود.
در واقع اندیشه آیت الله به ما این پیام را طی این 38سال میدهد:
که بروید ارتباط بگیرید بزرگ فکر کنید و افراط را کنار بگذارید و دوست شوید چون اگر با آیینه دوستی و صلح و برابری وارد شوید جواب میگیرید تفکر آیت الله ماهم این بود که صلح ایجاد کنید.
حال صلح تعاریف مختلف دارد:
صلح انسانی مثبت و منفی:
صلح انسانی مثبت یعنی در جامعه انگیزه زندگی کردن ایجاد کنید در جامعه فضای بحث های آزاد با اندیشه های آزاد ایجاد کنید که تفکرات اجتماع تخلیه شود و با رفتار دژسالاری سرکوب نکنید خانه نشین نکنید اگر در صلح انسانی مثبت تفکر پیامبر و قرآن را ملاک قرار دهید میتوانید اگر تفکری هم اشتباه است اورا قانع کنید با زبان قرآن و بیان نرم نه با صلاح گرم و سرد که باعث تنفر حزب او از کل شود خب بازتاب صلح انسانی نرم باعث میشود که طرفدارانت بیشتر شوند با هر عقیده ای و تو و ایده آل تو در سمپوزیم های بین المللی هم اعتبار و طرفدار پیدا خواهد کرد و معروف به حکومت الهی در تمام حکومت ها خواهی شد و خود به خود صلح و یار پیدا میکنی به جای اینکه دشمن پیدا کنی و آیینه دوستی تو ناب میشود و دوست پیدا میکنی حال خوش آنست که تو خدا را دوست خاص خودت کنی دنیا و جهان با تو دوست میشود.
به قول شمس تبریزی:
آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم

امروز چون زنبورها پران شویم از گل به گل
تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان کنیم

آمد رسولی از چمن کاین طبل را پنهان مزن
ما طبل خانه عشق را از نعره‌ها ویران کنیم

بشنو سماع آسمان خیزید ای دیوانگان
جانم فدای عاشقان امروز جان افشان کنیم
ولی صلح انسانی منفی چیست:
شما وقتی تفکر کورکورانه و ذهنی نا آگاه و ناپخته نسبت به دانا داری دانا را سیلی میزنی دانا را محبوس میکنی و وقتی صالح نباشی دانا و طرفدارانش از تو کینه میگیرند شاید بترسند و آن زمان بازگو نکنند چون تویی که از نفهمی و وقتی که توان ذهن تو جواب صلح مثبت نباشد به قهر میرسی و دستت را به سلاح یا اشیا میبری که اورا بزنی پس تو لایق هیچ صلحی نیستی و خدا تورا قهر میکند و در روز فوت در جهنم غرق میشوی اگر به جهنم اعتقاد داشته باشی و اگر سیلی زدی در پل صراط مشت میخوری و اگر رنجاندی در آن درگاه وحشت تورا بارها میکشد و زنده میکند و جن های زشت تورا دیوانه میکنند هربار که رویای جبران میبینی صلح منفی یعنی اینکه فقیری که گاری باقالی فروشی دارد تو که بزرگی و جایگاه داری و باقالی فروش آدم حساب نمیکنی و ارزش آدمیت را نمیدانی و آدمهای که الگویشان تو هستی و به آنها خشم یاد دادی باقالی فروش و مادر باقالی فروش را کتک میزنند که کار حلال و روزی نگیرد چرا چون تو میخواهی صلح منفی باشد.
((صلح منفی و دروغ از هزار بار قهرو کینه بدتر است)).
جــنگ هـای خلق، بهر خوبی است
بــرگ بی بــرگی، نشان طوبی است

خشم هــای خلـق، بهـر آشتی است
دام راحــت دایمــاً بـی راحتی است

هــر زدن، بهـر نــــوازش را بــُـود
هــــر گـــله از شـکر آگــه می کند

جنـــگ ها می آشتـی آرد درســـت
مـــارگیـر از بهــر یــاری مار جست

و در پایان انواع صلح ها با این تعاریف ایجاد میشود که همه این انواع صلح زیرم مجموعه صلح انسانی و تاثیر مثبت و منفی را تو به آن میدهی
صلح اقتصادی مثبت و منفی
مثبت یعنی فقیر نداشته باشی و همه را شاد کنی و به تب تاریخ مصرف تو ابدی میشود.
منفی یعنی همه را در گرفتاری و فقر و فساد غرق کنی که پایدار نمی مانی و تاریخ مصرف پیدا میکنی.

صلح حیوانی مثبت و منفی:
مثبت :غریزه تو با حیوان مساویست اگر عقل نباشد تو اگر غریزه ات را پاک نگه داشتی و به حقوق کسی نکردی صلح مثبت داری یعنی به عنوان ابزار به جسم ضعیف نگاه نمیکنی یعنی وقتی جنگل آتش میگیرد شیر که باشی حیوانات ضعیف را نجات میدهی که بقایشان و نسلشان از بین نرود چون اگر آنهارا یاری نکنی بقا خودت به خطر می افتد پس شیر هم زمانی که جنگل در حال سوختن است حیوانات دیگر را نجات میدهد برای بقا ی خودش که صلح مثبت گویند.
صلح حیوانی منفی چیست یعنی جنگل در حال سوختن است و حیوانات در حال سوختن هستند چون تو راه فرار را بستی و زمانی که آهورا شکار کنی در آتش و بخوری و خانواده اهو را در آتش بسوزانی دیر نیست که نسل آهو را از بین میبری و روزی بر تو میرسد که باید گرگ بخوری و در زمان پیری شیر هم که باشی نا توانی در مصاف گرگ پیر و کشته خواهی شد.
صلح احساسی مثبت و منفی
در جامعه ی ما بزرگترین شخصی که حامی صلح بود آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که به مردم میدان میداد از نگاه ما او بود که مصداق بارز ارتباط با خدا بود چون با خشم مخالف بود کوچکان را نزدش میرفتند بزرگ میکرد این آدم بزرگ بود و دلش را به معبودش سپرد.

عضو هیات مدیره مجمع عالی واردات:

افزایش تعرفه واردات اقلام فرهنگی در تعارض با مقوله فرهنگ است

شناسه خبر: 620931 سرویس: اقتصادی
حسین تنهایی - گلدیران

خبرگزاری تسنیم: عضو هیات مدیره مجمع عالی واردات با بیان اینکه افزایش ۴ درصدی تعرفه واردات اقلام فرهنگی در تعارض با عنوان فرهنگ است، اظهار کرد: در همه جای دنیا از بخش غیرفرهنگی عوارض می‌گیرند و صرف بخش فرهنگی می‌کنند اما در کشور ما بالعکس شده است.

به گزارش خبرنگار فناوری اطلاعات و ارتباطات خبرگزاری تسنیم، حسین تنهایی عضو هیات مدیره مجمع عالی واردات با بیان اینکه افزایش چهاردرصدی تعرفه واردات اقلام فرهنگی در تعارض با عنوان فرهنگ است، اظهار کرد: در همه جای دنیا از بخش غیرفرهنگی عوارض می‌گیرند و صرف بخش فرهنگی می‌کنند اما در کشور ما بالعکس شده است.

وی گفت: در شرایطی که قاچاق کالاهای آی‌تی سرسام‌آور است، مسئولان اجرایی کشور با برخی تصمیم‌گیری‌ها بر این فضا دامن می‌زنند. چطور می‌شود که من وارده کننده رسمی یک برند خاص با تمامی علمی که بر حوزه گمرکات دارم، کالایی را به شکل قانونی وارد کنم که نمونه 30 درصد ارزان‌تر از قیمت من نیز در کنارش موجود باشد؟

او افزود: معلوم است افرادی که چنین کاری می‌کنند، حق دولت را نمی‌پردازند یا به عنوان مثال لامپ تصویری که در خط تولید معیوب بوده را با 30 درصد ارزان‌تر از تولیدکننده می‌خرند و وارد کشور می‌کنند.

قائم‌مقام گلدیران با بیان اینکه محصولات قاچاق علاوه بر بی‌کیفیت بودن، خدمات پس از فروش هم ندارد، اظهار کرد: قاچاقچیان 8 درصد مالیات بر ارزش افزوده و عوارض گمرکی را نمی‌پردازند و از این جهت، کالای ارزان‌تری را به بازار عرضه می‌کنند؛ حال نباید با مصوبات دیگر و افزایش عوارض واردات زمینه واردات قاچاق را فراهم کنیم.

وی عنوان کرد: قاچاقچیان هر لحظه در معرض خطر یا سود کمتر قرار گیرند به راحتی کسب‌وکار خود را عوض می‌کنند در حالیکه ما با 30 سال سابقه کاری، چهار هزار پرسنل داریم و خدمات پس از فروش ارائه می‌کنیم.

او درباره اینکه چطور می‌شود محصول قاچاق و بی‌کیفیت را از نمونه اصلی تشخیص داد؟، گفت: این کار فقط از متخصصان و فعالان بازار ساخته است و مردم به راحتی نمی‌توانند این کار را انجام دهند. لذا مردم نیز باید دولت را حمایت کنند تا دامنه فعالیت‌های مراکز رسمی فروش توسعه یابد تا در نهایت به خدمات و محصولات بهتر دسترسی داشته باشند.


آیا تا به حال درباره معنی دست دادن کسی به شما تذکر داده؟آیا تا بحال خودتان را در اندازه ای دیدید که به دنبال معانی ارتباط جسم فکر کنید.
بهتراست تحقیق بیشتری خودتان کنید و بنده این مسئله را کمی برایتان روشن میکنم امید است که خودتان هم این موضوع را جدی بگیرید.دست دادن و معانی آن معمولا بین رجل ی دارای اهمیت و معانیست.البته زندگی عادی هم این موضوع بسیار مهم است که ما ورود نمیکنیم چون زندگی سالم تری است.
بهتر است به مطالبی که برایم جالب بود نگاهی بندازید.




به گزارش
 گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ معمولاً هیچکس به ما چگونه دست دادن را یاد نمی دهد و اگر کمی دقت کنید هر فردی بسته به شخصیتی که در وجودش نهفته است احساسات خود را با دست دادن یا رفتارهای دیگر بروز می دهد و همه افراد در موقعیت های مختلف به طور متفاوتی با یکدیگر دست می دهند،حتی این تفاوت ها در شغل ها و شخصیت های مختلف و وضعیت های روحی متفاوت قابل مشاهده است پس به راحتی می توان از نحوه دست دادن و حرکات دست افراد نشانه
هایی از شخصیت آنها را یافت که در موارد زیر این نشانه ها را بررسی می کنیم.

دست دادن محکم 
 
فردی که دستش را دراز کرده و سپس دستانش را به طریقی می‌چرخاند که دستش بالا و کف دستش پایین قرار می‌گیرد، سعی در توفق و برتری جویی دارد. این نوع دست دادن اغلب اوقات در موقعیت‌های ی و دیپلماتیک کاربرد دارد. 


  البته اضافه کنم: دقت کنید اگر طرف مقابل از شما موفق تر بود و باعث پیشرفت شما میشد با دودست دستان اورا بگیرید و از موضع صمیمیت غرور او را خنثی کنید.
دست دادن بسیار محکم 
 
نشانگر شور و اشتیاق و سلطه‌گری است. بی‌تردید می‌توان فهمید چه کسی اینجا فرمان می‌دهد. 



  اضافه میکنم:به نظر من در این مواقع دستتان را شل کنید و در موقعیت مناسب بدون اینکه طرف بداند در آینده با پنبه اشتیاق قدرتش را پایین بکشید اگر خودتان را در آن اندازه برای جنگ ندیدید بگذرید وگرنه شما را له خواهد کرد.
دست دادن شل 
 
فردی که تنها انگشتان دستش را دراز می‌کند و یا دست‌هایش مانند ماهی شل است، می‌گوید: مایل نیستم به من دست بزنید، من صمیمیت را دوست ندارم. همچنین آن نشانه ضعف، انقیاد و مطیع و تسلیم بودن نیز می‌باشد. هر‌گاه آقایی در یک موقعیت کاری از این دست دادن استفاده می‌کند امکان دارد چنین برساند که قصد دارد مخفیانه اعمال نفوذ در موقعیت نماید. 


اینهایی که اینگونه دست میدهند به هیچ عنوان نزدیکشان نشوید چون باعث آبرو ریزیتان هم ممکن هست بشوند.
  
دست دادن با هر دو دست 
 
هرگاه از دست چپ برای در برگرفتن و پوشاندن دست‌های فشرده شده استفاده گردد، دست دادن دستکش وار نامیده شده و راستی و صمیمیت زیاد را می‌رساند مانند یک در آغوش گرفتن کوچک و ظریف. 


این آدمها را اگر میشناسید کمک کنید و اگر نمیشناسید به خاطر ارادتی که به شما نشان میدهد گوش دهید به حرفهایشان و با احتیاط کمک کنید.
  
حرکت انگشت 
 
ضربه آهسته، مضراب زدن و یا ریتم یکنواختی را با انگشتان نواختن، دلالت بر بی‌تابی و ناشکیبایی دارد. یک حرکت نمادین گریز می‌باشد. انگشتان عمل راه رفتن را گرچه بدن بی‌حرکت است انجام می‌دهند. 
 
دست‌های پنهان 
 
این ژست مرموز و آب زیر کاهانه است. فرد می‌گوید: مایل به گفتگو با شما نمی‌باشم. خصوصا در مورد دست‌هایی که عمیقاً در جیب‌ها فرو شده باشد جایی که برای تماس و گرفتن دست و یا هر گونه رابطه صمیمانه وجود نخواهد داشت. 
 
دست‌ها به روی زانو 
 
وقتی کف دست‌ها به طرف بالا باشد، شخص گشاده رو و پذیرا می‌باشد. وقتی کف دست‌ها پایین باشد ممکن است پای فریبکاری و تعرض در میان باشد. 
 
مناره کردن انگشتان 
 
هنگامی که فردی انگشتان خود را به هم فشرده و چانه و دهان را روی سر انگشتان قرار می‌دهد نشانگر تفکر عمیق است. مانند زمانی که شخص به امید شنیدن جواب می‌باشد. همچنین حایلی است برای محافظت کردن از قفسه سینه، پایین صورت و دهان. 
  
مشت پوشیده شده با دست باز 
 
فرد در این حالت خشمگین است اما می‌کوشد که آرام بماند. به اصطلاح خود را کنترل کند. اما مراقب این فرد باشید چون امکان دارد هر موضوع کوچکی منجر به آن گردد که کنترلش را از دست بدهد. 
 
 پرتاب دست 
 
شخصی که می‌خواهد عقایدش را به اجبار تحمیل کند ممکن است دستش را به طرف شنونده و جلو پرتاب کند. درحالت پرخاشگرانه خفیف‌تر تنها از انگشتان استفاده می‌گردد. 
  
قلاب کردن دست‌ها پشت سر 
 
این یک ژست متکبرانه می‌باشد. خصوصا زمانی که فرد به عقب تکیه داده باشد. او می‌گوید: من آنقدر بر شما سلطه دارم که نیاز به دفاع کردن از خودم ندارم. 
  
بازی کردن با حلقه ازدواج 
 
این علامت عصبی بودن و نشانگر آن است که مشکلی در ارتباط وجود دارد. خصوصا زمانی که فرد همزمان در مورد همسرش در حال صحبت کردن است. 
 
تکان بیقرار دست‌ها 
 
این تلاش بدن برای رهایی است. هورمون آدرنالین در حال ترشح شدن است اما فرد نمی‌داند چگونه رهایی یابد. کلنجار رفتن با سر آستین پیراهن و یا جواهر آلات روی مچ به دیگران می‌گوید که: شما احتیاج به توجه دارید. در کافه این عمل جایز و مناسب است اما در جلسات کاری منحرف کننده و موجب حواس پرتی می‌گردد. 
 
دست کشیدن در میان مو‌ها 
 
وقتی افراد نمی‌دانند چه چیز باید بگویند اغلب اوقات دستشان را میان مو‌ها می‌کشند. ناظری که قادر است زبان بدن را متوجه شود آگاه است که فرد در مورد کاری که می‌خواهد انجام دهد و یا چیزی که می‌خواهد بگوید تردید دارد. 

منبع:تابناک

به نام اویی که حقانیت و بخشش و خشم را افرید.
باید بپذیریم که جامعه به اندازه ای که میتواند شادی بخش باشد به همان اندازه هم میتواند خشن و خطرناک باشد.منظور اینست که اگر قانع و آرام جلو بریم شدت ضربه هایی که میخوریم ممکن است به تب کمتر وضعیف تر و اهسته تر باشد و یا اصلا خطری متوجه نباشد یکنواخت و تکراری که در این ادامه دادن برای پایان مسیر هرچند حداقل ها میرسد ولی مجدد میگویم تکراریست مثلا در سن چهل سالگی میتواند به این معنی باشد یک اپارتمان کوچک یک خودروی ساده و حداقل ها شاید ازین کمتر ها هم باشد که تاسف بارهم هست یعنی میزان تلاش در سن جوانی بسیار کم و بی علاقه بوده یعنی اصلا برای آینده برنامه ای وجود نداشته و به تب زندگی تکراری در به پایان رسیدن عمر منتظر اوست و بلعکس این معادله اینست که شما زیاده خواه و بلند پرواز باشید خوب به تب به این معنا تعبیر میشود که جامعه با شما درگیر تر و خشن تر میشود باید خودتان را برای گوشه رینگ و مشت خوردنهای زیاد حاضر کنید این مستم این است که شما خودتان را قوی کنید منظور از قوی کردن عضلات بدن نیست منظور تقویت وتمرکز مغز و فکر کردن با تحصیلات بالا وهدف میباشد برای رسیدن به اهداف والاتر و برتر در این راه از زندگی این را بدانید که رقبای شما در این جامعه ممکن است از شما قوی تر و مستحکم تر در برابر طوفان های احتمالی خودشان را اماده کنند.پس رقابت بسیار شدید است اولویت با آنهاییست که قدرت مالی دارند.دوم الویت با اونهاییست که در بیزنس و کار خود با اعتباری که دارند برنامه ریزی میکنند و به منافع خوب میرسند.سوم الویت گروهی است که تحصیلات عالی دارند خود به خود اسم و رسم پیدا میکنند اگر مسیر ها را اشتباه کنند و اگر طرف روابط عمومی قوی نداشته باشد باز هم قابل قبول نمیتواند خودش را راضی کند سختیهای زیاد میکشد ولی موفق میشود این را من در جامعه واقعا لمس کردم این قشر از جامعه آنهایی هستند که زیرکانه حرکت میکنند موفق هم هستند یا می شوند.چهارم آن گروهیند که از فکر فقط استفاده میکنند به طور مثال اقشار صاحب قدرت و ثروت را میشناسد و اقشار تحصیل کرده با تواناییهای فردی و فکری بسیار بالا را هم میشناسند و هنرشان باید این باشد که پازل را درست بچینند یعنی چه کسی کجا با چه شرایطی و روبروی چه کسی بنشیند که با مدیریت شما به نتایج انفجاری برسد. این اتصال اگر در چنگ او باشد در تمام موارد میتواند انسان مفید و قابل توجهی برای تمام اقشار جامعه باشند.
ومن ا.التوفیق

 نویسنده:رضا ارزانی

به طور کلی مفهوم اصلی بازاریابی از دیدگاه صاحب نظران و از دیدگاه بنده در 5رکن خلاصه میشود.

خواسته:یعنی نیازهایی که در جامعه وجود دارد و روزانه  بشر به دنبال برطرف کردن این نیازهاست.

تقاضا:یعنی خواسته های نامحدود بشر در مقابل عرضه های محدود.

کالا:وسیله ای است که توسط بشر ساخته و تولید میشود و میتواند در حوزه صنعت,کشاورزی,پزشکی و غیره.باشد عمدتا این سه مورد اصل نیاز بشر است.

مبادله:یعنی قراری که فی ما بین فروشنده و خریدار (محترم) در ازای جابجایی کالا صورت میگیرد.

معامله:مکمل اصلی مبادله,معامله میباشد,که در ازای xاز طرف فروشنده yاز طرف خریدار جابه جا میشود که معمولا در قالب قرارداد,فاکتور.و انشاا. روزی که از طریق اعتماد دو طرفه که در اصل اعتبار متقابل نام گذاری میشود.

برای اینکه بتوانید در امر بازاریابی و فروش موفق باشید همیشه در ذهنتان خودتان را یک خریدار عصبانی فرض کنید با خودتان صحبت کنید زمانی که توانستید به این خریدار عصبانی کالایتان را بفروشید آنگاه میتوانید به همه ی خریدارانتان بفروشید.

تبلیغ بیش از اندازه باعث فرار مشتری میشود سعی کنید به مشتری آرامش فکری بدهید زیرا به دلیل تنوع در بازار ممکن است گمراه شده باشند.

تلاش کنید اطلاعات کوتاه مثبت و طبقه بندی شده در اختیار مشتری یا مشترک یا یوزر قرار بدهید که مطالعه کنند و بتوانند با آگاهی از شما سوالاتشان را بپرسند.

هیچ گاه از موضع قدرت با مشتری صحبت نکنید برخی از فروشندگان مثل نمایشگاه داران خودروهای لوکس در ذهنشان خریدار واقعی یعنی کسی که ساعت رولکس و 50 میلیون وضعیت ظاهری باید باشد تا مشتری خودروی لکسوس خرید کند در حالی که افرادی که خریدهای بالای 300میلیون انجام میدهند سعی میکنند مثل عام مردم خود را آراسته کنند.

پس هرگز از روی ظاهر قضاوت نکنید.

چون هر مشتری آورنده یک مشتری دیگر است.

در صورت علاقه مندی تجربه های فروش بسیاری از کارآفرینان و فروشندگان را برای شما عزیزان هم وطن توضیح خواهم داد.


بنام خدا
با اهدای سلام و ادب،
نظربه نامگذاری وتاکید سال۹۹ توسط مقام معظم رهبری بنام "جهش تولید" که ایجاد بسترهای لازم برای شکوفایی جهش ها درتولید لازم میدانم اشاره کنم به بخشی از مفهوم ایدئولوژی جهش تولید وطبق جمله ای که نظرم را جلب کرد و ویروسی است همچون کرونا منحوس که    به هیچ وجه  و عنوان نباید بوجود آید که بگوییم  امکان افزایش حقوق بیش از ۱۵ درصد وجود ندارد مجمع عالی که درباره بقا همنوعان و همزیستانش باید راه نجات پیدا کند و اگر توزیع عادلانه رانت اقتصادی وتولید به سمت تسخیر بازار کره زمین نرود و یا بوجود نیاوریم و با توجه به اینکه نشریه اتلانتیک  که 400 هزار نشر و در سال دارد و مراکز مطالعاتی که در اروپا و اسیا و مراکز مطالعاتی ایران  و سایر موسسات و مراکز استراتژیک که اینها در 17 منطقه ژئوپلیتیک در حال مبارزات پسا کرونا هستند که در اقتصاد کلان نامش تقسیم منابع و منافع کره ی زمین فی مابین انسان و فلهذا عبور بنماییم از ان منظر که انان که قلم به دست گیرند و صورت سفید بی الایش صفحات کاغذ را خطوط و نقوشی رنگین میکنند و ماندگارترین تجلی گاه فکر و اندیشه آدمی را در نقطه عطف مبحوس میکند لذا برای رسیدن به اقتصاد قوی درخصوص برنامه ریزی اقتصادی و مدیریتی با محوریت اقتصاد مقاومتی وجهش تولیدبرای اقتصادپساکرونا؛مطالب خودرابشرح ذیل تقدیم میکنم.

مقدمه:
همانگونه که مستحضرهستید ،طراحی و ایجاد تغییرات بروز،موثر،هماهنگ وآگاهانه درساختاروکارکرد سیستم عامل جامعه به منظور ایجاد و حفظ و ارتقا توسعه دانش پذیر  که جوهراصلی دانش مدیریت کلان است؛یک ضرورت است.بعبارتی میبایست مهندسی اجتماعی صورت گیردو برخی از، مسائل فرهنگی ی و اقتصادی حل و هضم  گردد منوط به اینکه اقتصاد عادلانه برای مقابله با اندیشه های جنون پراکن و ترس انداز جامعه ایجاد گردد. ازطرفی در دانش مدیریت ماننددانش اقتصادنظریه های خردوکلان مکمل یکدیگرندونه دربرابرهم زیرا تنش , اندیشه و جهش را از بین میبرد.
 نکته مهم؛اشاعه چنین مفهومی ازاین منظرمهم است که همانگونه که پزشک تجربی به پزشک علمی و معماری تجربی به مهندسی ساختمان تبدیل شد؛و جامعه بوجود اورد که انسان ساده باشد و سیستم پیچیده باشد البته در صورتی این تغییرات بوجود خواهد امد و محقق میشود که حقوق عوامل مختلف جامعه به حق وو انصاف پرداخت گردد مسائل مدیریتی واجتماعی نیزدیگرنمی تواند براساس آموخته های تجربی حل و فصل گردد.

لذااعتقاد دارم توسعه و تعالی کشور را بایدبابرنامه های واقعا راهبردی سامان داد ،تابااتکا به حول و قوه ی الهی پایایی و پویایی موجودیتمان رابه بلندای آرمان های متعالی تضمین و تامین کنیم؛وقطعابایدخواستن ودانستن و وتوانستن وبکاربستن برمبنای علم و تدبیرو ادب ،م وخردجمعی وباورملی واتکال به خدا را باهم دید؛تاخطایی پیش نیاید چه بسا که نمودار خطاها زیاد است،و هرچه بیشترازمسیرآزمون و خطا فاصله بگیریم؛ واززمان بهترین بهره را ببریم که زندگی جاری باشد و در جریان باشد آب از سر سد هم رد شود طغیان میکند و جهانی روبرویش باشد میشوید و میبرد نباید به اینجا برسیم و ریش سفیدان حقیقی بخصوص مقام معظم رهبری را یکه بگذاریم در این عنفوان های سنگین و غمگین  جوانان بهاید هوشندانه و پشت این انقلاب اسلامی ایران را خالی نکنند که برندیست که میتواند توسط متخصصین جوان داخل کره زمین را هدایت کند و حیف است آن روز را نبینیم و ویرانی بخاطر جهل خود شیفتگان داخلی و دشمنان خارجی بوجود آید نباید اجازه دهیم زمان هدر رود.
لیکن برای مدیریت زمان نیاز است به چند نکته اساسی و مهم توجه شود:
الف- ازبین بردن مخرب زمان
ب- تقسیم بندی و تفکیک زمان
ج- هدف گذاری زمان.
د- ساماندهی فعالیت ها و برنامه ها
ه- عزم واراده برای اجرای برنامه ها
نکته حائزاهمیت اینست؛یکی از شاخص های مدیریت زمان ارزیابی نتایج است‌.

ازطرفی ضروریست، هرحوزه مدیریتی چشم انداز داشته باشد؛زیرا چشم اندازازمهمترین نقطه قوت هرمجموعه مدیریتی است که به ماانگیزه می دهد وماراامیدوارنگه می دارد تابه آینده نگاه کنیم و اندیشه را به سمتی بریم که امید روزگار خوش و کارآفرینی و اشتغال جوانان و احاد جامعه که یکی از مهم ترین و مظلوم ترین جوامع جامعه عزتمند کارگران میباشد باید برای رفاه آحاد جامعه فکر کنیم زیرا کارآفرینی یک ارتباط دوسویه خلاقانه با جامعه پیرامونی دارد و هر مقدار فرکانس خوب تولید کنی به همان اندازه حمایت انسانی برداشت خواهی کرد.
باور دارم امیدوامیدواری دقیقا مشابه لوکوموتیو کشنده قطاراست،بنابراین برای بهبودوحرکت روبه جلو و پیشرفت علمی بایدامیدواربود؛زیرا علم راه است واگرراه بود و راه را گشود بسوی تعالی،آن موقع علم است.( به امیدخدا)

نگرش:
الف -برای طراحی اقتصاد مقاومتی درراستای جهش تولیدونهایتا توسعه همه جانبه میبایست نکات ذیل باتفکرو برنامه ریزی استراتژیک دردستورکاردولت قرارگیرد:

1- طراحی و اجرای "الگوی ملی شناسایی و هدایت استعدادهای حرفه ای درایران "در راستای ایجاد تناسب واقعی بین شغل و شاغل در بازارکارآتی کشور و مشخص شدن حقیقی و حقوقی جایگاه انسان 
 
 ۲-اجرایی نمودن" نظام صلاحیت حرفه ای" به منظور افزایش بهره وری نیروی کار و توجه نهادینه به موضوعات مهم تخصص ،مهارت و شایستگی بعنوان اصلی ترین کلیدهای احراز صلاحیت شغلی درهمه مناصب و مشاغل.

۳-طراحی و اجرای " نظام جامع مدیریت حرفه ای" و طراحی و عملیاتی نمودن" الگو کشف ،شناسایی و هدایت استعدادهای مدیریتی در بنگاه های کسب وکار و سایر مشاغل و امتیازات و امکانات جهت توزیع عادلانه به صورت تصمیم جمعی

۴-بازتعریف وظایف و رسالت های دانشگاه ها و مدارس به منظورهماهنگی کامل آموزه های دانشگاهی و مدرسه ای و سمت و سوی حرکت تعلیم و تربیت و جایگاه اتی ان باتوجه به هجمه های فرهنگی غالب بر مطبوعات و رسانه ما و مبارزه با افت های رسانی جهت فرهنگسازی ملی بامطالبات بالفعل وبالقوه بازار کار و

۵-طراحی و اجرای الگوی ملی توانمندسازی ،اشتغال پذیری و کارآفرینی دانشجویان ودانش آموزان درراستای ایجاد تعامل نهادینه و نظام مند بین نظام آموزشی کشور وبازارکار واقعی وتربیت نیروی خلاق نوآور.

۶-اام دولت به ارائه آموزش های کسب وکار و کارآفرینی عمومی و تخصصی بصورت رایگان به جوانان بدون مهارت جویای کاردرراستای افزایش دانش اجتماعی کسب وکار دربین آنان و کمک به آفرینش ایده های کسب وکارخلاقانه انفرادی و گروهی.

۷- برنامه ریزی و اقدام برای نهادینه سازی موضوع کارآموزی دانشجویان وکارورزی فارغ التحصیلان دانشگاهی.

۸-برنامه ریزی و اقدام برای نهادینه سازی موضوع کارآفرینی اجتماعی درراستای هدایت سرمایه های کوچک مردم به سمت کارآفرینی واشتغال وترویج وتوسعه فرهنگ کار.

۹-ارائه مجموعه کامل وجوامعی از برنامه های عملیاتی دولت برای توسعه کارآفرینی و اشتغال و تگذاری و مدیریت بازار کار.

۱۰-توسعه کارآفرینی سازمانی واام قوای سه گانه به عملیاتی نمودن شاخص های کارآفرینی در دستگاه های اجرایی کشوروضرورت تهیه مجموعه ای ازمشوق ها و حمایت هابرای کمک به توسعه کارآفرینی و اشتغال توسط دستگاه های حاکمیتی کشور.

۱۱-تعیین فرمانده بازارکارکشور" یکی ازوزارتخانه ها به عنوان تگذارومدیریت کارآفرینی و اشتغال درکشورمشخص شود."

۱۲- اام نهادهای حکومتی به هماهنگ سازی ت های پولی و مالی با ت های کالا وخدمات(ت های تجاری)ت های بازارکاربا اتکا به ایجادشورای عالی محیط کسب وکاربعنوان یک شورای هماهنگی عالی
۱۳- سازماندهی و ساماندهی کسب و کارهای غیررسمی غیرمتشکل در قالب شرکت های تعاونی باتاکیدبرایجاد شرکت های تعاونی مادرتخصصی.
نکته مهم: هر موقع خواستیم یک تصمیم استراتژیک اتخاذ کنیم این گونه عمل کنیم.
- عمیق باشیم؟
یعنی به پیش نیازهاوبه پیامدها و واکنش ها وبه اهداف و اقدامات فکرکنیم و اقدامات را هرچه می توانیم به اقدامات ریزتقسیم کنیم. البته اگربعدا در عرصه عمل ۵۰درصد برداشت های اولیه واصل شد،اشکالی نداردزیرامهم این است که درابتدا خوب و عمیق بیاندیشیم.

- عقلانی و عقلایی بیاندیشیم؟
یعنی زود تصمیم نگیریم؛بگذاریم تصمیمات درکوره انتقادات وبررسی هاپخته شود و با تصمیم جمعی متحد اجرا کنیم.

7فروردین 1399

✍✍✍
تامل شبانگاه:
گاهی ازعان میرود که چون یک کشتی بی لنگر و بی بادبان به هر سو غلتیده ایم،هر جا تند و تیز حرکت نموده ایم،دیرتر به مقصود رسیده ایم و آنگاه که کند حرکت نموده ایم یا موافقت نموده ایم یا مخالفت نموده ایم،اصلا نرسیده ایم و در زمان بحران سرعت و دقت عملکردها سنجیده میشود و میزان خویشتن داری تعیین میگردد نه اینکه بخواهد با این کلمات و ادبیات، این کهنه سرنشینان کشتی را و جریان فکری آنها را گرفتار آوارگی عقاید کند، لیکن پرورش و پاییدن امور در جای مناسب و سخن مناسب مورد بحث و تبیین تاریخی آن تمرکز کنیم و کاری نیست سهل!چرا که کلمات وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و جمله نزدیک میشوند و قالب و محتوا نزدیک میشوند میتواند بسیار خطرناک،بران ،با حدت و افسوس ها همراه شوند و در عین حال میتوانند با محبت و عشق و با حذاقت کلمات را با تامل و تجربه و پختگی به جمله رساند و تبلیغ کرد که این نشان عالم بودن و دانشور و سخنوری حکمت انگیز میشود که این راه را نفهمیم گم خواهیم شد و افسوس ها میماند.
 و
نمیتوان از بیگانگی ها،متکّایی مطمئن جامعه را بیرون کشید و از ناایمنی ها،ایمنی آورد.در عین حال نباید همچون آدامف ها،یونسکوها،بکت ها،شوپنهاورها و ابوالعلا معرّی ها،انسان سردرگم را به یاسی هولناکتر و غیر قابل بازگشت انداخت،یا بر بی احساسی ، حسّاسیّت دردناک دمید.
دانش و دانشوری راستین را با هر گونه تعصّب و پرستش،کاری نیست،(در اینجا پرستش یعنی پرستاری کردن،نباید آن را با ستایش و حمد درآمیخت خطاست ).
دانش و دانشوری راستین،با هرگونه ضعف زبونی،روحی،احساسی،علمی و تحقیر و تخریب گریزان است و با چاپلوسی و تملّق ،بیگانه است!
چون ندانی تو سرّ فاختنش
چون توهم کنی شناختنش(1)
و دانش و دانشوری و سخنوری و سخن پردازی از منظر دیگر فرموده اند:
در خور تعظیم دانش دان  و اخلاق نکو
قدرت آن دارد که دارد این دورا با خویشتن(2)
درس الف:
میگه در زمانی که فرمانروایی برتو بارز است و سبکان به دست توست نباید به تخریب  و تضعیف ضعیف تر بکار بری بلکه باید در جهت خدمت و قوت ضعیف تر بکار بری و تقسیمات حکیمانه و الطاف مدبرانه به کار بری که در ایام پس از بلندی اگر بر پایینی رسیدی تورا آن دسته پایین روان بپذیرند و محبت کنند که در اوج پایینی احساس تجرد نکنی و خسته حال بزرگی کنی و بر تخت فانی اعتبارو اعتمادی نیست روزی بالا و روزی پایینی نشان و بر ملا است.
دانش و دانشوری محقّقانه ،از ذهن پرسنده میزاید و ذهن پرسنده نیز از بستر خدمت و خردمندی می آید و رسیدن به مرحله پاسخ قبل از سوال و سوال قبل از پاسخ و سوال و پاسخ موقت (به دور از غرور)،آغاز حرکت به سوی کمال و جمال»است.
علم و عالم ذاتا در ذات خود و در ریشه وارستگی،افتادگی،حکمت،سکوت بجا و پاسخ بجا و فرزانگی و فرخندگی به همراه می آورد و در زمان ادا کلمات حکمت و اندیشه مثبت و فرکانس آرامش از کل به جز میدهد و از جز به کل میرسد که اگر از جز به کل ساخته نشد عاقبت سختی و درد و تحمیق نصیب میشود و اگر جز به جز دقت کردیم و به کل رسیدیم که عالم قدرت تعالی نام اوست برده ایم و روسفید خواهیم گشت.
با این حال،در خویشتن داری،تقواهای حسّی،عاطفی،عقلی،اخلاقی،بهداشتی،دینی،ی،اقتصادی و.نیز،شهامت و صولت،نهان است و شهامت و صولت هم ،به دانایی متّکیند!؟ عین رسانه ای که به صداقت عمل نکند و راست را دروغ گوید و دروغ را راست !
پس دانش و دانشوری محققانه،از ذهن پرسنده میزاید و ذهن پرسنده نیز در بستر خردمندی و حکمت قرار میگیرد.
علم و دانش پروری در اجتماعیات،ذهن آدمی را،بیش از پیش ،استدلالی می کند وبه استنباط محتاطانه میبرد و صبر و ادب و حکمت و تحمل درد خود و دیگران را میسر و بیشتر میکند و سکوت و معرفت را جای توهین، تخریب و تحقیر میگذارد و از هرگونه استنتاج گستاخانه پرهیز میدهد،
عبدالله بن طاهر (سلسله طاهریان) میگفت:
.دانش را باید در دسترس شایستگان و ناشایستگان گذارد،دانش خود میتواند از خویش دفاع کند و از ناشایستگان بگریزد.»
علم و دانشوری محققانه،فقط نسبت به آنچه دست و ذهن میسازد و ملموس باید باشد و مرئی و نامرئی میتواند باشد و بشر خالق آنست و تفسیر میکند سکوت دارد،نه نفرت و نه صف آرایی و نه جبهه گیری بلکه گاهی دست و ذهن می یازد و گاهی نیازیده است مانع نمیشود،چاله پ چاه نمیکند،به همه ی آرا،عقاید،سنن،نمودها،اندیشه ها و.محقّقانه مینگرد و از هیچ یک گریزان نیست.
عقل قدرتی دارد که اگر سلول حسابگر را بشناسد فرمانروای رفتارهای ذهنی و عینی و لحظه احتضار و.را فرمانروایی میکند».
ودر پایان باید به جهانی بیندیشیم که در آن،نه تنها ،جزایر منفصل بی اخلاقی ها وبی دانشی ها خاتم دهیم که ناپدید شوند،بلکه،تعارض و تضادهای ظاهری میان علم و اخلاق نیز ،بگریزند و همه نیروهای سنجیدگی ،در مسیر همراهی ،همبستگی و هم سویی و همدلی حرکت کنند.
ر.ا
✍✍✍

بخشی از نسل قدیم بخصوص دهه سی اجازه نمیدهد که جامعه جوانان به هم کمک کنند و اینها باید بدانند که در عصر ارتباطات و اطلاعات بخصوص فناوری اطلاعات IT که در حوزه مدیریت اقتصاد کلان به آن باید اینگونه نگاه کرد که به شرح ذیل بخشی از آن را توضیح میدهم و آنقدر این بخش مهم است که میتواند اقتصاد و کل معادلات کره زمین را به هم بزند که جمهوری اسلامی با توجه به برنامه 40ساله دوم  به همت جوانان باید سرمایه گذاری کند که در جنگ تکنولوژی نسلهای آینده عقب ماندگی وبی بهره نباشد از دوران آینده که قطعا نفت حرف اول را نخواهد زد و تکنولوژیست که کره زمین را هدایت میکند.
لذا،علاوه بر اینکه باید به اقتصاد یک جبهه روشن و طبق چارچوب های علم اقتصاد که تئوری اقتصاد متمرکز با ضریب جریمه نگهداری منابع به عنوان مثال اقتصاد متمرکز در کشورهایی نظیر سوئد و سوئیس هم جواب داده و این اتفاقات بعد از جنگ جهانی دوم افتاده و در اروپا منجر به تشکل اتحادیه اروپا شد که امروزه از لحاظ ی،فرهنگی و اقتصادی یک قطب قدرتمند تلقی میشود.
لذا نسل جوان باید بداند برای کنترل برنامه و چشم انداز چهل سال آینده و با توجه به اینکه عصر اطلاعات و ارتباطات میباشد،قدرتهای بزرگ کره زمین میلیاردها دلار برای حفظ اسرار و داده هاو کهMin and Max Area نام این بازی علمی را میگذارم بدانید که امروز در حال سرمایه گذاری و تربیت نیروی انسانی میباشد و دشمن دیرین ما عربستان سعودی و امثال اینها میلیاردها دینار و درهم هزینه کرده که صاحب هوش مصنوعی باشد چون آینده بشر نفت نیست ، تکنولوژی و هوش مصنوعیست و بی شک آینده بشریت را کنترل خواهد کرد و نیروی انسانی در آرامش زندگی خواهد کرد در همین حال برعکس این اتفاق هم ممکن است برای 40سال پیش روی کره زمین پیشبینی کرد که برخی جوامع که امروز سرمایه گذاری نکردند در فقر و بی ابزاری ودر  جنگ و ترس و افسردگی  زندگی کنند عین همین کشورهای همسایه خودمان که میبینید جون فقر فرهنگی و علمی وجود دارد و صاحب تکنولوژی های امروز نیستند و به تب جوامعی که آن تکنولوژی ها را دارند قوی تر و راحت تر گذر میکنند از آن برهه از تاریخ که زمان در آینده این را مشخص میکند و آنجاست که معنی صبر را از زجر میفهمید.
لذا اگر مدیران جوان این کشور جهت رسیدن به اوج کشور که کره زمین جنگ ابزاری تکنولوژی را پیاده خواهد کرد اگر امروز از دانشمندان یا آنانی که میبینند آینده ها را البته علمی و اگر توزیع عادلانه اقتصاد،عدم به کارگیری از متخصصین و نخبگان ،عدم ایجاد تعادل در جامعه عام،عدم صحیح روابط عاطفی از خانواده تا جامعه خاص که الگو میتواند قرار گیرد برای باقی جامعه باتوجه به سنت و فرهنگ ها و اقوام و سیستم فرهنگی پیچیده کشورمان ایران و طبق معیارهای مشخص و فرهنگسازی شده که باعث عدم ایجاد فضاهای رقابتی موافق و مخالف میشود و آزادی های کنترل شده که اصالت ایرانی و اسلامی را به هم نزند میتواند یک جامعه منظم و به دور از خشم را بوجود آورد.
  میلیون شرکت در دنیا کوچک و بزرگ ایجاد شده در حال که ما  4500شرکت دانش بنیان ایجاد کرده ایم که گروهی ازینها مشکلات شدید مالی و .و .دارند. از طرفی هم حسنات دارد زیرا 4500پایگاه داده و اطلاعات که در عصر حاضر معروف به 《عصر ارتباطات》میباشد بوجود آمده که اگر اقتصاد عادلانه باشد میتوانیم یکی از بزرگترین مراکز صدور تکنولوژی به کره زمین باشیم و همگام پیش رویم که این مهم جز با تزریق حداکثر تخصیص اقتصاد کشور به حوزه  تکنولوژی و زیرساخت محقق نخواهد شد و عقب خواهیم ماند چه بسا که میدانیم عقب ماندگی هایی داریم و برای جبران آن باید از خود گذشتگی کرد و بی وقفه کار کرد.
لذا برخی از مدیران ی،اقتصادی،فرهنگی و میانی ها در نحوه آموزش به نسل جوان بدانند این را قطعا راهی که جوانان را به جان هم بیندازد و غرور را پیش کشی کنند  که باعث تنش میشود  جایش را به همراهی و برابری بدهد،این مهم راه درستی نیست. در حالی که اوج آرامش،اتحاد،همفکری،احترام و ادب باید حاکم گردد و از اساتید، دانشمندان و متخصصین حتی آحاد جامعه و غیر.که در این سرزمین زندگی میکنند که گروهی از اینها کارهای بزرگ و ملی هم انجام داده اند حال گروهی ازین  جمعیت ها موفق شده اند و گروهی شکست خورده اند.
چه باید کرد؟!
 گروه موفق جامعه ایدئولوژیست بیاید جوامع شکست خورده و ایده هایشان را بگیرد،سرمایه گذاری و مدیریت کند و به موفقیت برساند،آن زمان میتوانیم بگوییم که در حفظ ایجاد تعادل و توازن و نظم در جامعه روبه موفقیت هستیم.
لذا این دسته هیچ گاه از قدرتشان و آنچه که خداوند به آنها عنایت فرموده بر علیه ضعیف تر و برادر استفاده نکرده و همین باعث موفقیت های آن انسان ها شده است و توانسته یک محیط امن و محترم و حقوقی در بین جوامع کره زمین داشته باشد.
پس نتیجه میگیریم که،
نسل ما باید با بهره گیری از دانش و فن برخورد اجتماعی برای رسیدن به یک جامعه متعادل نه یک جامعه زرنگ بازی که بیماری عدم تعادل روانی را ترویج میدهد.
نهایتا نسل ما باید برای رسیدن به موفقیت در کنار یکدیگر با مشاوره و گفتگو بدون تنش و صبورانه که از علم و منطق استفاده شود برای رسیدن به موفقیت آن جامعه ،حال این موفقیت میتواند هر آنچه که به ایده آل های یک جامعه موفق کمک کند باشد و حتما آرزوهای ماست که برای سرزمینمان داریم. 
و در پایان :
ایجاد یک جمع موثر،منظم، همفکر و هماهنگ میتواند مفید و موثر و صاحب دستاورد شود و برای آینده این سرزمین و فرزندانمان باید سنت پاکی و محبت و معرفت را ترویج داد که سنت پیامبران و نیاکان پاکمان در این سرزمبن هم بوده است و بس غمگداز که غم خواری گویا ندارد.
ر.ا

                   

بنده در یک نگاه اجمالی وکلی فرق انسان غربی و شرقی را  اینگونهتلقی میکنم.

در کشور های غربی سیستمپیچیده است و به این دلیل است که وقتی صحبتها را درتاریخ مطالعه میکنیم, به نقل قول از هرتسوگ که می گفت:ایراندارای یک فرهنگ پنج_شش هزار ساله است,در حالی که ما در آلمان صاحب یک فرهنگ دویستساله ایم و فرهنگ آلمان مثل یک لایه نخ نازک دوسانتی است که بر روی اقیانوس عظیمبسته شده و برای همین خیلی زود می شکند و بربریت و فاشیسم اززیر آن می زند بیرون ,در واقع بنده این تفکر را اینگونه برداشت میکنم,دلیل اینکه صنعت و مدرنیته سمت غربسوق یافت این به دلیل ذیل است.

ببینید در شش هزار سال پیش اینها در تاریخوجود نداشتند و امروز برای اینکه آینده تاریخ بشریت را به نام خود ثبت کنند بهریزبینی رسیده اند و جایگاه خود را در تاریخ طی همین 200سال در شرف تثبیتمیباشند,بر حسب واقع اگر نگاهی به غرب بیندازیم و کافیست کمی تامل کنیم البتهعمیق,غربی ها برای اثبات خود,نژاد خود,در برابر تاریخ شرقی ها بخصوص ایرانیها هرکدامشان به ریز بینی و هر کدامشان متخصص یک پیچ و مهره شدند این در حالی است کهانسانهای ساده ای هستند و در عین حال متمرکز که بر یک تخصص خاص تسلط یافته و غالبادر موضوعیکه تخصص ندارند اظهار نظر نمیکنند و به این دلیل است منظم بودن را درآنها بهتر میبینیم,و امروز که حال باشد,به طور واقع بینانه ,انسان غربی صاحب قویترین صنعت چه خودرویی چه نظام شهرسازی چه نظام الکترونیکی و بانکداری  و صنعتی و .موفق به عرض اندام در دنیا شدهاست و بنز و بی ام دبلیو در تاریخ خودرو سازی به نام انسان غربی از جنس  نژاد  آلمان ها میباشد.در واقع طی این 200سال اینهادارند به طور کلی از نگاه بنده بنچاق تکنولوژی و صنعت مدرن را به نام انسان غربیبه پشتوانه تمدن 200ساله خود کرده و بس, لذا از نگاهی دیگر کشورهای شرقی  سیستم ساده است در عوض انسانهای پیچیده ای تلقیمیکنم و کشور های غربی سیستم پیچیده است در عین حال انسان ها ساده هستند هر کدامهمانطور که در قبل مطرح کردم متخصص یک پیچ و مهره هستند.

آدمهای غربی علمی و جزئینگر و صنعت طلب تلقی می شوند در عین حال انسان های شرقی فیلسوف و عارف و شاعر وکلی نگر می باشند,غربی ها را اگر راجع به غیر از حوزه تخصصی شان سوالی بپرسیداغلبا اظهار بی اطلاعی میکنند و سعی میکنند بدون ذکر منبع اظهار نظر نکنند,این درحالی است که اگر در کشورهای شرقی از یک دستفروش هم درباره شعرو عرفان سوالی بپرسیدقطعا جواب و نظر خود را به شکلی بیان میکند هرچند ممکن است عالم و دانشمند نباشدواین به دلیل آن ریشه تاریخی میباشد.

چرا من این مطالب را انتشارمیدهم؟و شماهم احتمالا تا انتها با دقت میخوانی و کالبد شکافی میکنید و برداشت خودرا به عنوان یک مخاطب حال هر سویی میتوانی بروی وبرداشت خود را جهت دهی کنی ولی در کل چرا این مطالب را انتشار میدهم؟

دلیل:

ببنید,ما ایرانیان به دلیلقدمت تاریخی همیشه درگیر عقاید به طور مثال ژئوپلیتیک, ژئومورفولوژی,ژئو ماتیک و .که پرورشدهنده اینتفکرات میتوان(ازغدی و.)را مثاد وعقاید فلسفی یا تمایل به شاعری خاص یا عرفان گرایی(که پرورش دهنده این سبکتفکرات انسانی پیچیده میتوان(قمشه ای و دینانی  و .)را مثال زد بهطور کل انسان شرقی بخصوص ایرانیان همیشه درگیر عقاید و کلی نگری ها و همیشه در بحثجدال و تبادل نظر از خانواده تا محل کار تا اجتماع و .میباشند(تفسیر گران آگاه ونا آگاه ولی ریشه دار) این دقیقا به دلیل ریشه تاریخی ماست,ولی من همیشه اصلاندیشه و بیان  را بر اساس عقل گرایی وواقع گرایی توصیه میکنم در واقع با توجه به صدور تکنولوژی و گرایش بشر به هوشمصنوعی و تکنولوژی خود به خود تغییراتی در تاریخ و قدمت اتفاق می افتد در واقع باتوجه به اینکه بشر به سمت غرب گرایی تمایل پیدا میکند به دلیل نظم وآزادی و .اینبرای کشور های شرقی و آینده انسان شرقی بسیار خطر ناک تلقی میکنم چون از شرقمهاجرت به غرب اتفاق افتاده که باید فضارا برای برگشتنها فراهم کنیم منتها تابعقوانین باشند و بیایند و اگر در نظم و قانون اکولوژی انسانی و تکنولوژی بخصوص صنعتخودکارسازی و خودرویی و.و این رویه را به سمت دنیای مدرنیته را هدایت نکنیم,اینجا ناک اوت خواهیم شد که بدبینانه ترین حالت است و در عین حال کشور های شرقیاگر با جذب و یادگیری از انسان غربی و جذب و دعوت آن بتواند سیستم پیچیده را یادبگیرد به پشتوانه تاریخ عظیم خود بی شک انسان شرقی تا جهان است جایگاهش والاترینجایگاههاست که امروز هم همین است.

 

 


متاسفانه رویای تکنولوژی به تاریخ میلادی را نخواهیم دید ولو میلیارد میلیارد زمین و ملک داشته باشی ولی اهمیتی برایت نداشته باشد لذا هیچ گاه به تکنولوژی نخواهیم رسیم چون خیلی از نخبگان بر بر بستند و برفتند و آنهایی که مانده اند زوری ندارند که بخواهند روند افتضاح خودرو سازی و صنعت خودرویی را تغییر دهند اغلب کاسب میشوند عده از آن نخبگان که مانده اند چون کسی دلش برای صنعت و صنعتی شدن نمیسوزد و سیستم های تولیدی اغلب ورشکسته و واردکنندگان متصل 1درصدی تخم مرغ وارد میکنند یعنی سیستم اقتصادی کلان از زیر سازیهای صنعت ناامید شده است زیرا تفکر ملی با برنامه سازندگی برای کشور اصلا تعریف نشد اگر شد اجرا نشد یعنی اگر اجرا میشد این وضع شهرسازی نا متوازن و خشن ما نبود که 1ریشتر زله. وحشت 7ریشتر  زله در پایتخت را که فقر و بدبختی نسلی که در پایتخت زندگی میکنند و نه تنها امنیت جانی از نظر زیرساخت ها تعریف نشد که شاید شده بود ولی اجرا نشد که چراها؟؟؟و اماهای بزرگی را باید جواب شنید؟؟؟و امنیت مالی هم که دیگر حرفش را نزن! لذا امروز فکرهای برخی رجال ی هم کم کم رفته به سمتی که سرگرمی وجود نداشت و دغدغه های اقتصادی کشور کم نبود که حالا دغدغه زله و وحشت زدگی مردم پایتخت که تفکر فقط به فکر خودمان باشیم و چه میشود و و ترس و توهم های اشتباه که اصل را فراموش کنند ملت و برن تو فضای زله!!!
اتفاقا جالب است که بدانید زیرساختهای پایتخت آنقدر افتضاح است که با7ریشتر طبقه 10 که استاندارد هم ساخته نشده از خط متروی میدان صنعت در می آید و بعد از سوار شدن و واگن 30سال پیش میتوانید در ایستگاه برزخ،خیابان ترس و وحشت،کوچه ی آزادی،بن بست نورانی و در آخر قصه این غصه خوشست که ساختمان زندگی واحد آرامش مهمان معبود هستی آنکه منتظر توست که میگویند:
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ﴿۱﴾

آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است‏ خدایى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است تسبیح مى‏ گویند (۱)
یعنی روزگاری مهمان من خواهی شد و خوشا به سعادت آنانکه قبل از رسیدن چشمشان را روی حق الناس نبستند و خیلی مسائل دنیوی که رعایت کردندو بدا بحال آنانکه بد کردندو فقط تظاهر به اصلاح کردند و هیچ قدمی برنداشتند جز سخنرانی و چهره شدنهای بی تفکر و بی خرد و بدا بحال آنانکه فقط ادا در آورند و تفکر فردی را جای تفکر ملی و دنیایی زندگی کردند.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۲﴾

اوست آن كس كه در میان بى‏ سوادان فرستاده‏ اى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند.


وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ ﴿۳﴾

و [نیز بر جماعتهایى] دیگر از ایشان كه هنوز به آنها نپیوسته‏ اند و اوست ارجمند سنجیده‏ كار (۳)

ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۴﴾

این فضل خداست آن را به هر كه بخواهد عطا مى ‏كند و خدا داراى فضل بسیار است (۴)

خداوند به کسی نسبت به کسی برتری ندادند و هرجا که انسانی محو در قدرتی که خداوند به او عطا فرموده که به نیکی بر آن بیاموزند یاد دهند و از حکمت فضیلت خداوند بر دیگران بیاموزند و مراحل انفاق را دریابند و صلح و آرامش و رهایی از زندگی را که محل گذر است را طوری فرمانروایی کنند در زمین که خداوند و رهبر و ملت و قوم و حتی فردو زیست محیط و جنگل و قانون جایگاهی که محل گذر جهت تجربه مرحله بعد میباشد بر دهان همه تلخ کنند با تفکر های زشت و ناپسندیده شان ولی زمانی مهمانی خداوند که میرسد باید دستهایت پر باشد وگرنه آنجا دیگه تلفن همراه نیست که تماس بگیرید و مسئله مرتفع شود.
یا الله
به فکر همدیگر باشیم.
دوست باشیم.
خادم باشیم.
مردم دار باشیم.
همسایه را احوال بگیریم که مبادا در غصه باشد و ما در چاردیواریمان بخندیم و شاد باشیم.
همدل باشیم کشورمان وطنمان میهنمان و سرزمینمان و زمینمان پاک و خوب شود و روزگاری کودکی به مظلومی پایش روی مین نرود و تکه تکه شود و بدتر از آن روزگار ترس و وحشت جنگ و خون ریزی بیگناهانی که زندانی دنیاطلبان و شیاطین شده اند و بدا بحالمان که جوانمان که سرشار از غرورو قدرت و رشادت و عظمت و فضیلت است شانه هایش در کوچه پس کوچه های گرفتاری و حسرت و ناامیدی خم شود .

دنیا عظمت دارد و جایگاه شما در اون مشخص شده خداوند به اون هایی که بیشترین و دردناک ترین غصه های دنیای فانی را میدهد بیشترین و زیباترین اتفاقات را هم برایشان میسر خواهد کرد اما چند راه وجود و آیا من و تو میتونیم تحمل کنیم؟
این بستگی به اون روحیه جنگاوری انسان دارد چه مرد باشیم یا چه زن مهم اینست که اشرف مخلوقاتیم و هر آنچه را که بهش فکر میکنیم سرمان می آید.مثلا بعضی وقتها لازم است که ادم از همه چیزو همه کس دور شود اما به مسئولیت های دنیا بستگی دارد هر چقدر این مسئولیت ها سنگین تر باشد انسان باید خودش را قوی تر کند و خداوند قدرت های دنیای فانی را به کسانی میسپارد که از سخت ترین و دردآور ترین امتحانات دنیای فانی که بر او مقدر و تقدیر کرده است عبور کند و بار آن بستگی به آستانه صبر انسانش دارد و اما چگونه امتحانات خداوند را عبور کنیم؟
آیا موفق میشویم؟
آیا واقعا صحت دارد؟
آیا انتهای این قصه تراژدی برایمان خوب میشود یا بدترین میشود؟
آیا به دنیا آمدیم تا همه ی این مشکلات را تحمل کنیم؟
نهایتا چه میشود؟
و اما پاسخ:
همه ما در مرحله امتحانیم و پس ازین همه سوال نهایتا در جای خودمان قرار میگیریم هرکس به اندازه صبر و زحمتش جایگاهش را پیدا میکند و هدف آفرینش چینش پازلش برای تکامل و تکمیل شدن است.
در زمان تکامل ممکن همه چیز بدترین حالت ممکن باشد یعنی هر خوبی که کنی پاسخ آن ااما خوبی نیست و ممکن است پاسخ ها همیشه بر علیه تو باشد اما وسیله ای هستیم برای تکامل آن پاسخ ها و اگر این مسیر همیشه هم با شکست روبرو شود، اما یکجا یکروز و یک لحظه از همه این شکست ها پلی بوجود می آید که پشت سرت خیلی ها باید از آن بگذرند و تو به مرحله تکمیل رسیدی و جزئی از پازل آفرینش شده ای و مخلوقات هم پشت سرت آن مشقت هارا باید بکشند تا به جایگاه امروزت برسند،پس مسیر انتها ندارد چون به همان اندازه که مراحل تکامل و رشد را گذراندی تا به اینجایی که هستی برسی به همان اندازه و حتی بی پایان راه داری تا به معبود برسی پس هرگز تسلیم نشوید حتی اگر بدانید تمام مسیر ها بسته است و اگر جایگاه امروز خودت را متوجه نباشی امتحان را متوجه نشدی و شاید جایی که امروز ایستادی آرزوی هزاران و شاید میلیون ها مخلوقی باشد که در آرزوی جایگاه تو هستند.
پس بلند شو و بگو من آماده ام و وابستگی را کم کن و حرکت را ادامه بده و مطمئن باش که ایمان تو به خالقت تورا به او و آرامش مطلق او خواهد رساند و مخلوقات فقط وسیله هستند که شاید تورا به منشا خلقت برسانند اما خالق نیستند که بشود به آنها تکیه کرد و باید فقط به خالقت و خودت و خود درونت اعتماد داشته باشی بقیه آن یک پازل است باید حلش کنی و هرروز میتوانی شروعش کنی تا حل شود.
 

ادوارد جنر پزشک و دانشمند انگلیسی زاده ۱۷ مه ۱۷۴۹-درگذشته ۲۶ ژانویه ۱۸۲۳که به روایایی تاریخ ایشان را بنیانگذار ایمن شناسی میدانند و به تعبیر بسیاری از دانشمندان تاثیر اکتشافات ایشان جان خیلی از انسان ها را نجات بخشید.ازین مبحث که بگذریم و از اتفاقات دوران قاجار که یافته ها نشان  می دهد که شرایط تاریخی ایران در دوره قاجار، پایبندی بر اصول سنتی طبابت، رواج خرافات و فقدان کوشش حکمت و نگرش جدید در پزشکی نوین از موانع رشد و توسعه بهداشت عمومی نیز بوده است؛ با همه احوال و پرداختن به نقاط ضعف کمی جلو میرویم و مجال توضیح در این نوشته نیست و پس از تاسیس دارالفنون در دوره ناصرالدین شاه در سال ۱۳۲۰ خورشیدی(۱۸۵۱ میلادی)به ابداع و ابتکار میرزا تقی خان امیر کبیر کبیر در زمان ناصرالدین شاه قاجار برای آموزش علوم و فنون جدید و بالابردن توانمندیهای نیروی انسانی در تهران بنیان گذاشته شد و اسیس گردید.درواقع دارالفنون را میتوان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست.در نهایت در حوزه  پزشکی این دوران با  جدیت و انتقادی در حوزه طب پیش رفته که رهاورد آن برپایی کرسی آموزش پزشکی نوین و ایجاد طبقه پزشکان آموزش دیده بود و جالب اینجاست در بهار ۱۲۷۵ هجری برابر با ۱۲۳۷ خورسشیدی،تنها در اصفهان بیش از ۸۰۰ کودک از بیماری آبله جان سپردند.آبله حتی اگر مرگ اطفال را در پی نمی آورند،پیامدهای بسیار ناخوشایندی چون کوری ،نابینایی و آبله رویی به دنبال داشت.هانری رنه المانی در سفر نامهاز خراسان تا بختیاری»از ابله رویی ن ایران سخن میگوید و اذعان داشته ن ایرانی از خطر آیبله مصون نمانده و این در چهره و زیبایی نسل ایران تاثیر خواهد گذاشت ، اما قصه من چیست:امیر کبیر گریست و میرزا آقاخان وارد شد.»

در سال ۱۲۶۴ قمری، نخستین برنامه‌ی دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبله‌کوبی می‌کردند. 
اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیر کبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود.

 هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سی‌صد و سی نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می‌شود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین های‌های می‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه‌ی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع می‌کنند. تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.در پایان که نگاهتان را به گذری در تاریخ ملموس داشته باید بگویم درس هایی در تاریخ پنهان است که مروری روزانه بر آن خالی از لطف نیست.صحت و سلامت باشید و بلا و غم و اندوه از درونتان دور و رفع باشد به امید اویی که نفس از اوست و جریان ها به فرمان اوست.


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

Julia's site همکاری در فروش فایل-fileyar.ir هجدهمین «جشنواره فیلم فجر تهران» در مشهد مطالب اینترنتی fritalmunca امروز وب - اس ام اس عاشقانه بودو کای دو کاراته شهر اندیمشک Charlie's site بشارت خرید اینترنتی دامن جنس لی جنی کوتاه فشن ارزان قیمت 2021